مبارزه ی طبقاتی کارگران شوروی و حزب بلشویک
مزدک چهرازی
ضرورت نقد به گذشته چپ جهان و ایران (قسمت دوم)
الف – انقلاب اكتبر و پیش از آن
"حزب سوسیال دموكرات كارگری روسیه" در سال 1898م. به صورت مخفی شكل گرفت و در كنگره ی اول آن تنها چند نفر شركت كردند . چندی از كنگره نگذشته بود كه اعضای بنیان گذار و شركت كننده در كنگره همگی توسط توسط پلیس دستگیر شدند . همین مثال ساده كافی است تا بدانیم ماركسیستها و فعالین كارگری در چه شرایطی در روسیه فعالیت می كردند .
بنا براین فعالان حرفه ای ( انقلابیون حرفه ای ) در حقیقت از دل چنین شرایطی زاده شدند. دور بودن مركز انتشار نشریات نشریات حزبی چون "ایسكرا" ،"زاریا" و . . . از روسیه و همچنین قرار داشتن مركز فعالیتها در اروپا معضلی بود كه شرایط استبداد و اختناق روسیه به جنبش كارگری تحمیل كرده بود . بدنه ی جنبش در داخل قرار داشت و فعالین و مغز های تئوریك در خارج ، تمام تلاش لنین بر این امر استوار بود تا بتواند درك عینی و واقع بینانه از تحولات داخل داشته باشد . به همین دلیل هر تازه واردی را كه از روسیه می آمد تخلیه اطلاعاتی می كرد تا بتواند تحلیل های حزب را بر اساس واقعیات داخل بنا نماید.
نظریه انقلابیون حرفه ای لنین پایه تشكیلات حزب سوسیال دموكرات كارگری روسیه ( كه از سال 1903م. به دو شاخه ی بلشویك و منشویك تقسیم شده بود ) گردید . و پس از انشعاب ، بلشویك ها دقیقا سازماندهی خود را بر اساس همین تئوری دنبال می كردند . به همین دلیل در آستانه سال 1917م. عناصر و كادرهای حرفه ای اداره ی حزب را در دست داشتند . تلاش بلشویك ها برای مسلح و سازماندهی كردن كارگران در انقلاب فوریه تا انقلاب اكتبر موفقیت آمیز بود . اما در هم زمان با این موفقیت طبقه ای در حال تولد بود كه مركز ثقل آن در درون سازمان های حزبی قرار داشت .
لئون تروتسكی و روزا لوكزامبورگ دو انقلابی روس و لهستانی بودند كه در مقاطع مختلف خطر ایجاد یك دیكتاتوری سازمان یافته از سوی یك قشر ممتاز و ویژه ی حزبی را به لنین هشدار داده بودند . لوكزامبورگ در نحوه ی سازماندهی با لنین كاملا اختلاف نظر داشت. او به تظاهرات و سازمان یابی توده ای و كارگری باور داشت و سخت به نظریه ی انقلابیون حرفه ای به دیده ی می نگریست . در همین زمان در دل طبقه ی كارگر و فعالیت هایی صورت می پذیرفت كه ریشه در انقلاب 1905 داشت . این فعالیت ها منجر به تشكیل "كمیته های كارخانه" و "شوراهای كارگری" شد . كمیته ها و شورا ها تشكل های واقعی كارگری بودند كه از دل طبقه ی كارگر و بنا به نیاز و ضرورت بیرون آمده بودند . و نكته مهم در آن جا بود كه فقط بلشویك ها در آنها فعال نبودند ، در بین فعالان این تشكل ها تعداد زیادی "سوسیالیست انقلابی(SR)" ویا "آناركوسندیكالیست" ها و "آنارشیست كمونیست" ها به چشم می خوردند كه تجارب فراوانی در امر سازماندهی كارگران داشتند . یكی از این تجارب مهم و تاثیر گذار در زندگی و كار كارگران "تشكل شورای بیكاران" در سال 1906م. در شهر سن پطرزبورگ بود كه توسط بلشویك ها و دیگر نیروهای چپ فعال در جنبش به وجود آمد . این تشكل حاصل شرایط عینی پس از انقلاب 1905م. محسوب میشد : كه مهمترین دلیل آن بیكاری بود . مبنای ایجاد این تشكل خواست كارگران بیكار مبنی بر ایجاد نهار خوری های كارگری در شهر های مختلف روسیه بود كه بعداُ با سازماندهی به موقع بلشویك ها به یك تشكل قدرتمند تبدیل گردید و یك بار هم یك حمله ی اعتراضی به دومای روسیه را سازماندهی كرد . ( برای اطلاعات بیشتر راجع به این تشكل می توانید به كتاب شورای بیكاران در سن پطرزبورگ"1906" نوشته ی سرگئی مالنشف- مرداد1359 انتشارات سازمان چریكهای فدایی خلق ایران-اكثریت مراجعه نمایید) .
زمانی كه بلشویك ها برای سرنگونی دولت موقت خیز برداشتند ، جو عمومی در كنگره ی سراسری شوراها ( متشكل از شوراهای كارگران – سربازان – ملوانان – دهقانان ) بسیار رادیكال بود . این رادیكالیسم باعث شد تا بلشویك ها در جلب نظر عمومی زحمتكشان موفق باشند . لنین و حزب بلشویك شعار "نان - صلح - آزادی" را مطرح نموده خواستار بدست گرفتن قدرت توسط شوراها شدند . لنین زیركانه در سر مسئله ی ارضی از طرح سوسیالیست های انقلابی استفاده كرد . او با طرح سازماندهی كارگری و نشان دادن تمایل حزب به كمیته های كارخانه بر سر " كنترل كارگری بر تولید" ، موفق گردید تا در جریان انقلاب اكتبر بخش مهمی از طبقه كارگر مسلح شهری را (كه ضرورتا به دركی انقلابی رسیده بودند) را با خود همراه سازند .
با پیروزی انقلاب اكتبر طبقه كارگر برای بار دوم ( پس از كمون پاریس 1871م. ) توانست قدرت را به دست گیرند . اما این بار بر خلاف دفعه ی اول در كنار پرولتاریا ، حزبی متشكل با انضباطی آهنین قرار گرفته بود كه برای به دست گیری اهرم های قدرت كاملا آماده بود. گرچه باید به این نكته ی مهم اشاره كرد كه حزب بلشویك و فعالین كارگری هیچ تجربه ای برای اداره امور و مواجهه با مشكلات ناشی از ان نداشتند و همین امر در شكست های بعدی (در خلال مبارزات طبقاتی) بسیار موثر بود . لنین در این مورد می گوید :« یكی از معایب اصلی این است كه ما نمی دانیم امور دولتی را چگونه اداره كنیم و در میان گروه های رفقای ما حتی آن هایی كه این كار را رهبری می كنند ، عادت قدیم كار مخفی {تاكید از من است} یعنی زمانی كه ما به شكل دسته های كوچك در این جا و آن جا یا در خارج می نشستیم و جرات نمی كردیم فكر كنیم كه كار دولتی را چگونه باید انجام داد ، هنوز بسیار قوی است . . . ما دستگاه دولتی عظیمی داریم كه هنوز بد كار می كند زیرا ما به اندازه ی كافی زیرك نیستیم و نمی توانیم آن را درست اداره كنیم» (مجموعه آثار لنین به زبان روسی جلد 25 صفحه 301 ) .
مدارك و شواهد تاریخی نشان می دهد كه كارگران صنعتی روسیه از جمله شركت كنندگان فعال انقلاب و از اعضای"گاردهای سرخ" بودند. اما رهبری و سازماندهی انقلاب بر عهده ی كادرها و كارگران عضو حزب بلشویك بود .
ب – پس از انقلاب اكتبر
بزرگ ترین خطای بلشویك ها بر سر مسئله ی طبقاتی حذف و مبارزه علیه "كمیته های كارخانه" بود . این خطا را شاید بتوان مهمترین دلیل در به قدرت رسیدن استالینینسم و سرمایه داری دولتی در شوروی دانست .
كمیته های كارخانه ابتدا توسط كارگران پطرو گرادی در اواخر ماه فوریه 1917م. ایجاد گشته و پس از آن ( قبل از پیروزی انقلاب اكتبر ) در شهرهای مسكو ، سامارا ، كیف ، دونباس ، ولگا و . . . تشكیل و فعال گردید . این نوع تشكل كه كه مضمون و ماهیتی رادیكال و ضد سرمایه داری داشت بر خلاف "اتحادیه ها" مبارزه و فعالیت خود را محدود به مبارزات صنفی ( چانه زدن بر سر دستمزدها و مذاكره با سرمایه داران ) نكرد . بلكه سعی نمود تا در عین حال بر كارخانه ها مسلط ، به آموزش كارگران پرداخته ، آن ها را مسلح نماید تا علیه "دولت موقت" مبارزه نمایند . نفوذ كمیته ها چنان افزایش یافت 3/84% كارگران پطروگراد تحت پوشش آن ها قرار گرفتند . از میان احزاب سیاسی فعال روسیه بلشویك ها و آناركوسندیكالیست ها در كمیته ها بیشتر عضو و فعال بودند . در همین دوران زمزمه ی كوتاه كردن دست سرمایه داران از تولید به گوش می رسید . این خواست مستقیما از سوی كارگران طرح شده بود .اما هنوز رسما از سوی هیچ ارگان یا حزبی در سطح جامعه اعلام نگردیده بود . این خواست در اولین كنفرانس سراسری كمیته های كارخانه ها در پطروگراد (30 مه تا 5 ژوئن 1917م. ) تحت عنوان "كنترل كارگری بر تولید" عنوان و با اكثریت قاطع آرا به تصویب رسید . كنترل كارگران بر تولید یعنی : اداره ، تنظیم و برنامه ریزی تولید در مراكز صنعتی توسط كارگران و نیروهای تولید هر مركز ، در این سیستم سرمایه دار ( صاحب كارخانه ) عملا به یك مدیر ساده تنزل یافته جهت اقدامات خود بایستی به كمیته ها (ارگان های اجرایی كنترل كارگری ) گزارش می داد . قدرت كمیته ها افزایش یافته و حتی مسئولیت حفاظت از انبارها و كارخانه ها به عهده ی كارگران و كمیته ها می افتاد .
خواست كنترل كارگری از سوی منشویك ها و اس .آر های راست به طور قاطع رد شد . تنها بخشی ازاس آر های چپ به این خواست تمایل نشان دادند . بلشویك ها دو هفته قبل از كنفرانس كمیته ها به طور رسمی از آن حمایت كردند و بخش عمده ی آناركوسندیكالیست ها از این خواست پشتیبانی كردند .
در حقیقت اعلام حمایت از خواست كنترل كارگری از سوی بلشویكها یكی از دلایل مهم پشتیبانی طبقه كارگر از آنها شركت فعال ومستقیم این طبقه در انقلاب اكتبر بود.
كمیته ها در مدت كوتاهی مدیران وسرمایه داران نالایق را از كارخانه ها اخراج كرده ، بر در كارخانه های مزبور پستهای نگهبانی گذاشتند . میلیشیای كارگری تشكیل داده حفاظت از محلات ، دفاتر كمیته ها وكارخانه ها رابه عهده گرفتند .اقدام برگزاری كلاس های سواد آموزی وآموزش طبقاتی پرداخته وبه امر كار فر هنگی همت گماشتند .در این میان تمام تلاش "اتحادیه ها ی كارگری" بر این بودكه سركردگی (هژمونی) جنبش كارگری را به دست گیرند به همین دلیل سعی می كردند تا "كمیته ها" را به زیر یوغ خود درآورند .
پس ازپیروزی انقلاب اكتبر زمانی كه بلشویك ها قدرت را به دست گرفتند كمیته ی اجرایی شوراهای سراسری در روز 7 نوامبر 1917م. ماده ای را به تصویب رسانید كه قانونا كنترل كارگری بر تولید را به رسمیت می شمرد . در حقیقت با این قانون ( و در عین حال اقدام كمیته ها بر سر كنترل از قبل ) عملا برنامه ریزی اقتصاد بر عهده ی طبقه كارگر و پیشروان كارگری قرار می گرفت . اما از آن جایی كه بلشویك ها برای پیشبرد امر سوسیالیسم "حزب" را قدرت اصلی و اساسی می دانستند و دولت تشكیل شده ( شورای كمیسر های خلق ) اكثرا در دست بلشویك ها بود ، این حزب عملا سعی كرد تا گذار به سوی سوسیالیسم را با قدرت دولتی پیش ببرد . لذا 6 هفته پس از پیروزی انقلاب ( در 18 دسامبر 1917م.) فرمان تاسیس ارگانی به نام "شورای عالی اقتصاد ملی" كه اختصارا "وسنخا" نامیده می شد صادر گردید . وسنخا وظیفه برنامه ریزی دولتی صنایع و تولید را بر عهده داشت ودست كمیته ها را از كنترل بر تولید كوتاه می كرد . وسنخا از هیات نظارت كارگران سراسر روسیه ، نمایندگان دولت ( كمیساریای خلق ) و تعدادی از كارشناسان تشكیل می گردید . لنین در همان نوشت : « ما از نظارت كارگران گذشتیم و به تاسیس شورای عالی اقتصاد ملی رسیدیم .» (مجموعه آثار لنین به زبان روسی-جلد 20 صفحه215) .
لنین وسنخا را « ارگان جنگی مبارزه با سرمایه داران و زمین داران در زمینه ی اقتصاد ، نظیر كمیساریای خلق در زمینه سیاست » می نامید . در حقیقت بلشویك ها- دولت و لنین قدرت كنترل بر روند تولید و نظارت بر ارزش حاصل ازآن را از دست طبقه كارگر گرفته و به دست دولتی می سپردند كه تشكیلات حزب بلشویك عملا آن را هدایت می كرد .
اما كمیته ها همچنان به گسترش قدرت خود ، تابع كردن سرمایه داران و استقرار قدرت بلاواسطه ی كارگران مشغول بودند . لذا دولت سعی كرد تا "اتحادیه ها"( سندیكاها ) را در برابر كمیته ها قرار دهند . رهبران اتحادیه ها از این حركت پشتیبانی كردند . "لوزوفسكی" از رهبران اتحادیه ها و عضو حزب بلشویك در اولین كنگره سراسری اتحادیه ها ( 4 تا 7 ژانویه 1918م. ) به صراحت و شدت خواستار به تابعیت در آمدن كمیته ها تحت نظارت اتحادیه ها شد . كمیته ها كه در این مدت كوتاه تجارب مهمی را كسب كرده در 15 و16 نوامبر پنجمین كنفرانس خود را در پطروگراد بر گذار كردند وپس از آن جزوه ای را منتشر نمودند كه طبق آن روش انتقال به اقتصاد سوسیالیستی از طریق كنترل كارگری بر تولید توضیح داه شده بود . در این جزوه طرح های عملی این روند با ذكر جزییات آمده بود . جزوه مزبور دولت و اتحادیه ها را به شدت لرزانید و آن ها را وادار به عكس العمل نمود . جنگ میان كمیته ها و دولت بازتاب مبارزه طبقاتی در شوروی بود .اعتصاب كه اولیه ترین حربه ی كارگران بود دائما بر پا می گردید. به طوری كه در سال 1922 تعداد19200 نفر كارگر در كارخانه ها ی دولتی اعتصاب كردند . دولت به همین منظور وبه دلیل آن كه در این مبارزه طبقاتی در كنار پرولتاریا قرار نداشت سعی كردتا از اعتصابات وتحرك كمیته ها جلوگیری كند . در مارس 1922 م. درجریان كنگره یازدهم حزب بلشویك (كه دیگر حزب كمونیست اتحاد جماهیر شوروی خوانده می شد) "میلیتون" (از رهبران حزب ) پیشنهاد كرد كه بایستی اعتصاب در كار خانه ها ی دولتی ممنوع گردد. به همین دلیل این روند وفشار دولت به كارگران كارخانه های دولتی ، میزان اعتصابات در این كارخانه ها به شدت كاهش یافت . اجرای برنامه نپ مقدمه رسمی برای محدود واز پا انداختن كمیته ها بود . كمیته های كارخانه عملا با سیاست دولت و همكاری اتحادیه ها از بین رفتند و اداره كارخانه ها و واحدهای صنعتی به دست "ترویكا" افتاد . ترویكا در زبان روسی از مثلث معنی می دهد . این ارگان تركیبی بود از مدیر كارخانه – نماینده ی حزب كمونیست در كارخانه ومسئول اتحادیه كارگران كارخانه . با این وجود ترویكا نیز عاملی در برابر تصمیمات دولت و مدیران بود . كارگران در طول سالهای 1919 تا 1929م. با وجود كاهش شدید قدرتشان از ترویكا در جهت دفاع از منافعشان استفاده كردند تا در سپتامبر 1929م. به دستور كمیته مركزی ترویكا نیز منحل گردید .(جهت اطلاعات بیشتر راجع به كمیته های كارخانه در انقلاب روسیه و استقرار وسنخا می توانید به این منابع مراجعه نمایید : ( 1- تاریخ روسیه شوروی نوشته ا. اچ. كار ترجمه نجف دریابندری جلد دوم انتشارات زنده رود-1371 2- سرمایه داری دولتی در شوروی نوشته تونی كلیف ترجمه مریم پویا انتشارات سوسیالیسم- لندن 1983 3- كمیته های كارخانه در انقلاب روسیه-جنبش كنترل كارگری: موضع بلشویك ها و سایر احزاب سوسیالیست نوشته جلیل محمودی، ناصر سعیدی، میترا سترگ انتشارات پژوهش كارگری سپتامبر آلمان 1996 3-مقاله ی "سازمان دهی نوین اجتماعی و تشكل های مستقل كارگری- تجربه كمیته های كارخانه در انقلاب روسیه" نوشته جلیل محمودی در شماره ی 12 مجله ی اندیشه جامعه شهریور 1379 )
بروز جنگ داخلی 3 ساله (1918 تا1921م.) علیه حكومت نوپای شوروی دومین ضربه را به مبارزه طبقاتی كارگران این كشور زد . چرا كه در طول جنگ سربازان و پیشقراولان ارتش سرخ را كارگران فابریك ها و كارخانه ها تشكیل می دادند و این سال ها دهها هزار نفر از با تجربه ترین و پیشروترین كارگران و نمایندگان شوراها در دشتها و استپهای شوروی جان باختند . جای خالی این فعالان كارگری را بعد ها هیت های منتخب و كمیسرهای حزبی پر كردند . این ها كسانی بودند كه بیشتر از آن كه تربیت یافته ی جنبش كارگری ومیادین مبارزه طبقاتی باشند ، تربیت یافته ی حزب بلشویك بودند . در حقیقت درسال های 1921-22-23 م. قشری از كارمندان و كادرهای حزبی در دانشگاهها – كارخانه ها – كارگاههای بزرگ و مزارع جایگزین شدند كه هم از نظر سنی جوان بودند و هم مبارزه طبقاتی را تجربه نكرده بودند .
جنگ داخلی شوروی نتیجه ی دو حمله به دولت شوروی و طبقه كارگر این كشور بود : اول حمله خارجی كه توسط دولتهای سرمایه داری چون انگلستان ، فرانسه ، آمریكا و ژاپن صورت گرفته بود . دوم حمله ی داخلی كه در حقیقت خیز خصمانه ی روستا علیه شهر و دهقان علیه پرولتر بود . لنین سالها پیش هنگامی كه كتاب رشد وتوسعه ی سرمایه داری روسیه را به رشته ی تحریر در می آورد به قشرهای مختلف دهقانان اشاره كرده بود او در فصل دوم بخش های 1 و 13 به تقسیم بندی طبقاتی این طبقه ی روستایی میپردازد . او دهقانان روسیه را به 3 دسته ی مرفه (كه بعدها كولاك نامیده شدند) ، میانه حال و فقیر (بی زمین) تقسیم كرد . لنین دهقانان فقیر را متحد طبقه كارگر شهری می دانست و ارزیابی او از جایگاه این بخش در انقلاب آتی مثبت بود . تحلیل او از مناسبات طبقاتی روستا صحیح محسوب می گردید . اما او در ضمن پیش بینی كرد كه دهقانان صاحب زمین خطری بالقوه برای حكومت كارگری آینده محسوب می شود . او در جریان كنگره حزب سوسیال دمكرات در سال 1906م. پیش بینی كرد كه اگر در غرب (اروپا) طبقه كارگر اروپا انقلاب نكند خرده مالكان و دهقانان صاحب زمین علیه طبقه كارگر به پا می خیزند . پیش بینی لنین در سال 1918م. دقیقا درست از آب درآمد : بسیاری از سربازان گردان های سپاهیان ضد انقلاب (سفید ها) را دهقانان میانه حال و مرفه تشكیل می دادند ( كه تعدادشان كم هم نبود ) . در سال 1918م. دولت شوروی طرح "كمونیسم جنگی" را ارائه داد چرا كه دهقانان و روستاییان از دادن آذوغه و غله به شهرها سر باز زده بودند . آن ها تا به آن جاپیش رفتند كه احشام و چهار پایان خود را سر می بریدند و در زیر خاك دفن می كردند تا به دست نیروهای دولتی و واحدهای كارگری نیفتد . دولت و حزب تصمیم به تشكیل گروههای مسلح كارگری و دهقانان فقیر گرفت تا به روستاها رفته غله ی مورد نیاز را یا بخرند و یا با مصادره ی آنها از كولاك ها ( دهقانان مرفه و زمیندار) بگیرند . بخشی از این دسته ها نیز مشغول فعالیت شدند . پس از آن طرح مالیات جنسی از سوی دولت داده شد و كمی بعد طرح سهمیه بندی ایالات و اخذ غله مورد نیاز از هر ایالت داده شد . همه این ها به دلیل شرایط جنگ داخلی و محاصره ی اقتصادی شوروی بود . سپس دولت تصمیم به اشتراكی كردن زمینها گرفت . این تصمیم طی فرمانی در 14 فوریه 1919م. با اشتراك نظر بلشویك ها و سوسیالیست انقلابی های چپ به تصویب رسید. دولت تصمیم داشت تا دهقانان را به سوی كشت اجتماعی بكشاند وحتی حدود 2 میلیون روبل برای كمك به این كار تصویب نمود . سپس كمیته های دهقانان فقیر تاسیس شد تا در برابر دهقانان ثروتمند و كولاك ها یك جنگ طبقاتی تمام عیار به راه افتد اما پس از چند ماه شوراهای محلی بر این كمیته ها كه روسایشان غیر محلی و شهری بودند غالب شدند . برنامه های دولتی در مورد كشتزارهای اجتماعی عملا خود جوش نبود و مورد استقبال دهقانان قرار نگرفت بنا براین از 1919م. تلاش شد تا حمایت دهقانان میانه حال جذب گردد و این لایه از دهقانان به سوی كشت اجتماعی جلب گردند . اما نتیجه آن گسترش بازار های سیاه كالا در شهرها بود
همه ی این ها در حالی اتفاق می افتاد كه اتحاد شوروی تحت محاصره ی شدید اقتصادی از سوی كشورهای سرمایه داری قرار داشت و وضعیت صنعتی این كشور شدیدا وخیم بود . برای آنكه تحلیل عینی تری داشته باشیم بهتر است به بررسی شرایط صنعتی شوروی در آن زمان بپردازیم .
بروز جنگ داخلی و مقاومت دهقانان در ارسال غله به شهرهای بزرگ باعث قحطی و كمبود شدید مایحتاج غذایی مردم در این مناطق گردید . به همین دلیل بسیاری از كارگرانی كه ریشه های دهقانی داشتند به روستاها مراجعت كردند زیرا در روستاها هم مواد غذایی موجود بود و هم دستمزد كارگران اجیر شده ی كشاورزی بالاتر از دستمزد كارگران شهری بود . از سوی دیگر بسیاری از كارگران نیز به كمون های روستایی رفته و یا به واحدهای مسلح ارتش سرخ و یا دسته های ضبط غله پیوسته بودند . این مهاجرت و تغییر كاربری باعث كاهش76% جمعیت طبقه ی كارگر شوروی گردید كه در وضعیت تولید و بطور كلی اقتصاد این كشور تاثیر زیان باری را به جا آورد . جدول زیر نشان می دهد كه در طول سالهای 1917 تا1922م. چه كاهشی در جمعیت پرولتاریای شوروی رخ داده . ( این جدول از روی آمار كتاب تاریخ روسیه شوروی نوشته ا . اچ . كار ترجمه نجف دریابندری جلد دوم ترسیم شده است )
تعداد كارگران شاغل در شوروی (نفر) سال
3000000 1917 3000000 1917
2500000 1918
1480000 1920 - 1921
1240000 1912 - 1922
همان طور كه در جدول ملاحظه می كنید تعداد كارگران صنعتی در طول این سالها به طور سریعی كاهش یافته .
این مسئله 2 تاثیر مهم بر مبارزه طبقاتی در شوروی گذاشت : اول آنكه كاهش تعداد كارگران در كارخانه ها و فابریك ها نتیجتا تعداد این كارگران را در شوراها و كمیته ها و اتحادیه های كارگری كاهش می داد و درنتیجه موازنه ی قوا را در این مراكز كارگری كمتر كرده دست حزبی های غیر كارگری و بوروكرات را باز می گذاشت . دوم آنكه تولید را در كشور به بحران كشانیده دولت و وسنخا را وادار به اتخاذ تصمیماتی می كرد كه به قدرت فردی و دولتی منجر می گردید . برای مثال روند مهاجرت كارگران از شهر و محل كارشان و ایجاد هرج و مرج در برخی كارخانه ها لنین را به این نتیجه رسانید كه در مراكز صنعتی و توزیعی باید مدیریت فردی برقرار گردد . در مارس 1918م. در مورد راه آهن و كارگران آن چنین فرمانی صادر شد . این تصمیم مورد حمله ی كمونیستهای چپ (به رهبری بوخارین ) و سوسیالیستهای انقلابی چپ قرار گرفت . تا سال 1920م. لنین تلاش كرد تا اتحادیه ها و مخالفین را متقاعد كند اما موفق نشد . بالاخره او موفق شد تا از طریق حزب این كار را پیش ببرد . لنین در نیمه مارس 1920 م. در نهمین كنگره حزب طی سخنرانیی اعضای كنگره را متقاد كرد كه بایستی مدیریت فردی مجددا بر قرار كرد . پس از آن نمایندگان كنگره سراسری اتحادیه ها نیز این تصمیم را قبول كردند .
اما صنایع مشكل دیگری نیز داشت و آن مشكل سوخت بود بین تابستان 1918م. تا پایان سال 1919م. جریان نفت منطقه ی نفتی باكو به دیگر نقاط شوروی قطع شد چرا كه حزب ناسیونالیست "مساواتیست" بر این منطقه مسلط گردیده بود و تا حمله ی ارتش سرخ و قیام مردم این روند در آن جا ادامه داشت . در واقع بیم سالهای 1918 تا 1922 بحران عظیمی طبقه كارگر و دولت شوروی را تحت فشار قرار داد . به طور خلاصه می توان دلایل این بحران را این گونه بر شمرد :
1. نرسیدن سوخت به صنایع
2. بازگشت بخش وسیعی از طبقه كارگر به روستاها – كمونهای روستایی- ارتش سرخ – دسته های ضبط غله
3. نابودی خط آهن در طول جنگ داخلی (از 70000 ورست به 15000 ورست )
4. از بین رفتن بخش زیادی از كارگران كمونیست و پیشرو در جریان جنگ داخلی .
در این زمان ملاك مسئولیت های اداری و اجرایی كارگری بودن فرد مسئول بود . دولت قصد داشت تا با اجرای این سیاست بر پرولتریزه شدن سازمان ها و ادارات گامی بردارند . این روند از دهه ی 30 میلادی به بعد یعنی در دوران دبیر كلی استالین تغییر یافته به تخصص گرایی تبدیل گردید . در سال 1923م. ی .و . استالین از اعضای كمیته مركزی و كادرهای حرفه ای قدیمی طرح "لیست منتخب" یا "فهرست ویژه" را ارائه داد . بر اساس این طرح تنها بایستی كسانی در راس كارخانجات ادارات و دستگاههای حزبی قرار گرفتند كه میزان شانه خالی كردن از كار ، تنبلی و بی كاره گی آن ها كمتر بوده و مطیع برنامه ها باشند . استالین در این باره در كنگره 12 حزب در باره گزینش افراد و پست ها چنین گفت : « موضوع از این قرار است كه باید گزینش كارمندان به طریقی باشد كه مقام ها به وسیله اشخاص اشغال شوند كه بتوانند دستورات را به موقع به اجرا گذارند و دستورات خود بدانند و به واقعیت مبدل سازند . در غیر این صورت ، سیاست مفهوم خود را از دست می دهند و به ظرف های توخالی مبدل شوند » . چنین كسانی بعد ها "نومانكلاتورا" نامیده شدند . افرادی كه حتی از كادرهای حرفه ای بلشویك اول انقلاب نیز ممتاز تر بودند . سالها بعد استالین نظریه سوسیالیسم در یك كشور را ارئه داد و این تز مشخصا از همین تفكر اطاعت مطلق ناشی می شد كه همه باید تحت دستور و برنامه حزب باشند . نومانكلاتورا بعدها تبدیل به یك بورژوازی حزبی – دولتی شد كه از دفتر سیاسی حزب تا ادارات شوروی ، ادارات امنیتی تاریخ شوروی ( KGB – NKVD – OGPO – GPO ) و . . . را در بر می گرفت .
استقرار سرمایه داری دولتی در حقیقت با تضعیف مبارزه طبقاتی به ضرر طبقه كارگر و به نفع سرمایه داری نوخواسته متمركز در شوروی ایجاد گردید . این نوع از سرمایه داری در حقیقت به دو دلیل عمده توانست متولد گردیده ، شكل گیرد : 1- درك غلط حزب بلشویك و رهبران آن از سوسیالیسم 2- تحمیل برخی از مسایل به حزب و دولت از سوی سرمایه داری جهانی – دهقانان و متخصصان بورژوازی (كه این آخری را نیاز به امر تخصص و فنون به طبقه كارگر تحمیل كرد )
برخی معتقدند كه بینش و دورنمای لنین ، تروتسكی ، روزالوكزامبورگ نشات گرفته از نظریات كارل كائوتسكی بوده است . و بر این اساس درك لنین و تروتسكی را همراه با كائوتسكی می دانند به این مفهوم كه هر سه نفر ملی كردن را با سوسیالیستی كردن یكی می گرفتند . لنین و تروتسكی این درك را با دولت كمیساریای خلق و مصادره و تبدیل كارخانه ها و موسسات خصوصی به دولتی عملی كردند . ماركس در جایی می گوید :
« میان ملی كردن و سوسیالیستی نمودن مناسبات فاصله ی زیادی است ، اگر چنین نبود بیسمارك صدر اعظم آلمان (دیكتاتور راست گرا و ضد چپ آلمانی) كه اداره پست را ملی كرده یكی از سوسیالیست های بزرگ محسوب می گردد . » كائوتسكی دولت را در شكل یك تراست عظیم می دید كه بر كار جامعه نظارت دارد و روند تولید را بی وقفه هدایت می نماید . از طرفی او استثمار را نه نتیجه مناسبات تولیدی بلكه نتیجه مالكیت خصوصی می دانست و معتقد بود با انتقال مالكیت خصوصی به دولت ماهیت آن تغییر خواهد كرد . پس دولتی شدن را با سوسیالیستی بودن روابط تولیدی یكی می گرفت . بلشویك ها هم با اجرای سیاست ملی كردن و درك دولتی كه از سوسیالیسم داشتند فكر می كردند كه روابط را سوسیالیستی نمودند . غافل از این كه شكل دیگری از سرمایه داری را پیاده نمودند . سرمایه داریی كه هم كار مزدی ، هم تولید ارزش اضافی و هم انباشت سرمایه درآن وجود داشت . سرمایه داریی كه تولید را نه به واسطه ی قیود بازار بلكه بر اساس برنامه ریزی متمركز دولتی را سازمان می داد و در این نوع از سرمایه داری مالكیت خصوصی از دست مالكین جدا از هم ( ودر عین حال در رقابت با هم ) به دست یك مالك یعنی دولت سپرده میشد. یعنی تنها شكل حقوقی آن تغییر می كرد نه ماهیتش .
لنین در ماههای آخر عمر متوجه شد كه نتیجه ی سیاستهای حزب و دولت چه بوده . او به شكل گیر یك لایه ی ممتاز ، یك "قشر نازك از سینور ها" در حزب اشاره می كند . در این زمان او در بستر بیماری بود و جناح راست كمیته مركزی به رهبری مثلث استالین ، كامنف و زینویف در حال نبرد با جناح چپ به رهبری تروتسكی و اوپوزیسیون كارگری به رهبری "كولونتای" و "شلیاپنكوف" بود . این مبارزه در حقیقت انعكاس مبارزه ی طبقاتی در شهر و روستاها بود . لنین در آخرین مقالات خود ( بر خلاف دید چه باید كرد؟) به گسترش اعضای كمیته مركزی ، ورود كارگران به حزب و تقویت بازرسی بر كاركرد ارگان های حزبی و دولتی پرداخت اما مرگ نابهنگام او در ژانویه 1924م. تلاش او را ناكام نهاد . قدرت گیری استالین در همان سال و نبرد قدرت در درون حزب نجر به اولین شكست علنی جنبش كارگری شد.
ادامه دارد . . .
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر