۱۳۸۹ تیر ۱۰, پنجشنبه

بررسی موردی «حزب بلشویک»





نقد با تحقيق ممكن است
نه با تكيه بر روايت هاي رسمي

بررسی موردی «حزب بلشویک»


مزدک چهرازی
ضرورت نقد به گذشته ی چپ جهان و ايران- قسمت چهارم

يكي از پايه هاي نقد علمي تكيه بر تحقيقات علمي است .علمي به اين معنا كه با تقسيم بندي علوم به مطالعه ي اسناد، آمارها، مطالعات و مصاحبه هاي كتبي و شفاهي بپردازيم .نتيجه ي پرداختن به اين مجموعه ها مي تواند از خلال مبهم ترين فضا ها نتايج عيني و واقعي را به ما نشان دهند. علم اقتصاد سياسي، علم تاريخ، علم جغرافيا و ... همه گي با هم در ارتباط هستند. اين علوم با كمك علوم ديگر كامل تر و پر بارترند. مثلا براي بررسي يك صورت بندي اقتصادي با استفاده از شواهد و اسناد تاريخي مي توان به عملكرد نيروهاي اجتماعي و سياسي آن دوران پرداخت. از بررسي مجموعه ي اين عملكردها تاثير گذاري و تاثير پذيري آن نيروها بر صورت بندي مورد نظر بيرون مي آيد. يا با كمك علم جغرافيا مي توان ويژگي هاي اقليمي اقوام، ملت ها و حتا حكومت ها را ريشه يابي كرد. از همين ريشه يابي مي توان به تحليل طبقاتي و بررسي نوع و دليل فعاليت هايشان دست يافت. اين ها درست همان روش هايي است كه ماركس و انگلس و در مطالعات سرلوحه ي كار خود قرار داده بودند. آن ها نزديك به 50 سال با اين روش ها كار كرده و بر اساس آن ها به پايه ريزي نظامي "تئوريك-پراتيك" دست زدند : آن چيزي كه ماركس آن را "پراكسيس" مي خواند . پايه ی پراكسيس بر نقد قرار داشت و نقد بر روش هاي تحقيقي و تحليلي استوار است.
آن چه در تحقيقات ماركس و انگلس و البته لنين به چشم مي خورد تكيه بر آمارها و ارقام است. براي مثال انگلس در نگارش "وضعيت طبقه كارگر انگلستان" ، ماركس در نگارش كتاب هاي "سرمايه" و "گروندريسه" و لنين در تدوين كتاب "رشد و توسعه سرمايه داري در روسيه" از آمارهاي اقتصادي و سرشماري ها كمك هاي مهمي گرفته اند. آمارها نتايج خلاصه شده ي مهمي از تعداد نفوس، ميزان توليد و توزيع، ميزان انباشت ثروت هاي اجتماعي، درجه ي نفوذ احزاب و سازمان هاي سياسي، درصد رشد يا كاهش نيروهاي توليدي و . . . هستند . عموما آمار ها را مي توان موارد تحقيقاتي خوبي دانست . در مورد علوم نيز مي توان به علم جامعه شناسي اشاره كرد كه بر آمارها تكيه دارد. يعني با تكيه بر تقسيم بندي هاي جامعه شناسي مانند طبقات، لايه ها و اقشار اجتماعي به آمارهاي گوناگون در هر مورد مي پردازد و از درون آن ها نتيجه گيري هاي خود را تنظيم مي نمايد .نقد علمي جنبش كارگري جهاني و روند مبارزه ي كمونيست ها در 162 سال گذشته (يعني از سال 1848م. سال نگارش مانيفست كمونيست تا كنون) يكي از آن مواردي است كه دستخوشِ پس رفت هاي عميقي گرديده است. تغييرات مهمي كه در اتحاد شوروي رخ داد باعث شد تا نظام حاكم در اين كشور علي رغم فاصله عميقي كه با سوسياليسم واقعي داشت به عنوان تنها مدل سوسياليسم معرفي شود. پس رفت از اين جا آغاز شد كه نظام حاكم در شوروي علاوه بر سلطه بر طبقه ی كارگر و فعالان كارگري اين كشور و اِعمال شكلي جديد از استثمار و انباشت سرمايه به تحريف تاريخ جنبش كارگري اين كشور و جهان دست زد. يعني به نوعي تاريخ نگاريِ رسمي و ايدئولوژيك دست زده شده بود. اين تاريخ نگاري از دريچه اي تعريف شده و خاص صورت مي پذيرفت و منافع يك طبقه ی حكومتگر را در برداشت و آن را به عنوان تاريخ به خوانندگان و مبارزين عرضه مي كرد. بنا بر اين وقايع يا شخصيت هاي تاريخي از اين ديدگاه كاملا با نوع واقعي خود متفاوت بودند : لنين، تروتسكي، بوخارين، كولونتاي، سلطان زاده، استالين و . . . همه از اين دريچه تعريف و توصيف مي شدند. رخدادهاي سياسي و اقتصادي همه از اين ديدگاه و به شكلي تحريف آميز معرفي مي شدند :1- در جهت تاييد و ستايش مطلق يا تخريب كامل شخصيت ها و رخدادها هستند .2-تمامي تحليل ها فاقد هر گونه نگرش "نقادانه" هستند .در اين وادي صدها كتاب و مقاله به رشته ي تحرير درآمد كه تاريخ، فلسفه، اقتصاد سياسي و علوم سياسي را در بر مي گرفت. كتاب تاريخ حزب كمونيست اتحاد شوروي يكي از اصلي ترين منابعي بود كه توسط گروه نويسندگان و مورخين شوروي (در ابتدا زير نظر استالين و بعد از او هم توسط انستيتوي تاريخ حزب كمونيست شوروي) نوشته شد. اين كتاب بعدا توسط "هدايت حاتمي" ، "شمس الدين بديع تبريزي" و"علي گلاويژ" ترجمه و توسط حزب توده ايران چاپ گرديد. كتاب مذکور يكي از منابعي بود كه به بهانه ی بررسي تاريخ حزب كمونيست شوروي به معرفي جنبش كارگري روسيه، انقلاب اكتبر، مبارزات بلشويك ها، دولت شوروي و حتا كمونيسم مي پرداخت. اين معرفي در جهت سياست هاي دولت و حزب مسلط اين كشور بود و از اين "تاريخ" تنها يك تاريخ پر ستايش و افتخار آميز كه مشغول نبرد دائمي با توطئه گران و منحرفين است معرفی می شد. با همين روش صدها كتاب و مقاله نيز به فارسي ترجمه و بعدها از روي آن ها كتاب هايي به فارسي نوشته شد. همه ي اين ها در مجموع تبديل به يك تعريف از حزب بلشويك- انقلاب اكتبر و شوروي شد. اين تعريف و ديدگاه نه تنها مورد استفاده ي چپ هاي طرفدار شوروي ( و در راس آن ها حزب توده) بلكه همه ي چپ هايي كه شوروي را رد مي كردند و يا به نقد مي كشيدند قرار گرفت. براي مثال مي توان از كتاب هاي "تاريخ مختصر حزب كمونيست شوروي" (اثر استالين) ، "اصول مقدماتي فلسفه" (اثر ژرژ پليتسر از چپ هاي عضو حزب كمونيست فرانسه)، كتب مختلف درس اقتصاد سياسي از جمله نيكيتين و ليتينيف و انستيتوي ماركسيسم لنينيسم اتحاد شوروي و . . . نام برد. از اين فراتر تعاريف و ديدگاه هاي رسمي – ايدئولوژيك حتا مورد استفاده دشمنان ماركسيسم نيز قرار گرفت (كتاب "درس هايي از ماركسيسم" در 3 جلد اثر جلال الدين فارسي نمونه ي ايراني آن است). در يك كلام هم فعالين جنبش چپ و هم دشمنان آن دركي كاملا غير واقعي و وارونه از مفاهيم و آموزه هاي ماركسيستي داشتند.در اين بين منتقدان چپ اتحاد شوروي از قبيل كمونيست هاي مستقل، تروتسكيست ها كتاب ها و جزواتي به رشته تحرير در آوردند كه علي رغم برخي اشكالات و خطا ها حاوي مضمون هايي است كه خوانندگان و علاقمندان را تا حدودي از فضاي وارونه نگريِ رسمي دور مي كند. مشكل اصلي در ايران از آن جايي است كه منابع ترجمه شده به زبان فارسي بسيار محدود است و علاقه مندان و مبارزين براي دست يابي به تاريخ واقعي يا ديدگاه هاي مستقل جهت دستيابي به نقد علمي دچار مشكلات زيادي هستند. در ايران تنها انتشار برخي كتب توانسته تا حدودي نيازهاي فعالان و علاقه مندان را ارضا نمايد كه آن هم كافي نيست. ما در اين جا و با توجه به مثال تاريخ جنبش كارگري و مسئله شوروي به برخي از اين كتب ترجمه شده اشاره مي كنيم :1- "تاريخ روسيه شوروي" نوشته ا. اچ. كار (مورخ چپگراي مستقل انگليسي) ترجمه نجف دريابندري انتشارت زنده رود - 3 جلد2- "مبارزات طبقاتي در شوروي" نوشته شارل بتلهايم ( اقتصاددان ماركسيست فرانسوي) ترجمه خسرو مردم دوست (جلدهاي اول و دوم) ودكتر ناصر فكوهي (جلد سوم در دو كتاب و يك موخره با نام سال هاي گورباچف) انتشارات پژواك و نشر قطره3- "سرمايه داري انحصاري دولتي" نوشته پل بوكارا ترجمه محمود رها انتشارات پيمان4- "ماهيت روابط توليدي در اتحاد شوروي" نوشته پل سوييزي(اقتصاددان ماركسيست مستقل آمريكايي و سردبير نشريه نيو لفت ريويو) و پل شاواس ترجمه ر. مقدم انتشارات پژواك5- "واپسين نامه هاي لنين" نوشته لنين (آخرين نامه هاي لنين به كنگره و كميته مركزي حزب كمونيست شوروي) ترجمه سيروس ايزدي6- "پيامبر مسلح-بي سلاح-مطرود" (زندگي نامه لئون تروتسكي) نوشته ايزاك دويچر ترجمه هوشنگ وزيري انتشارات خوارزمي – 3 جلد7- "تاريخ انقلاب روسيه" نوشته لئون تروتسكي ترجمه حسين باستاني انتشارات فانوسا و انتشارات نيلوفر8- "چند ديدگاه درباره شوروي" مجموعه ي مقالات از پل سوييزي ، رودلف بارو ،ژورس مدودوف ، برنارد شاوانس و . . . ترجمه علي مازندراني انتشارات آگاهاين در حالي است كه هنوز منابع فكري و درك بسياري از سازمان ها و احزاب چپ همان درك كتاب های درسيِ شوروي است. اين منابع توسط حزب توده ايران به بقيه جريانات از قبيل "سازمان انقلابي حزب توده" ( "حزب رنجبران" بعدي) ، "سازمان چريك هاي فدايي خلق ايران" (وگرايشات انشعابي آن) ، "سازمان طوفان" ("حزب كار" بعدي) و "سازمان پيكار براي آزادي طبقه كارگر" منتقل گرديده و توسط آن ها بارها و بارها در اشكال مختلف تبليغ گرديده اند. حتا برخي اوقات اين بينش ها (مخصوصا در مورد انقلاب اكتبر) در جرياناتي كه دركي كاملا انتقادي ( و حتا كاملا غير شوروي گرايانه از ماركسيسم) دارند نيز ديده مي شود. براي مثال مي توان به دشمني ساديستيك و متعصبانه با تروتسكي و گرايشات طرفدار تروتسكي اشاره كرد كه يادگار حزب توده است و به بقيه ی نيروها هم منتقل شده است. در حالي كه تروتسكي به عنوان يك مبارز كمونيست بايستي به صورت علمي در بوته نقد قرار گيرد ( به عنوان نمونه نگاه کنید به مقاله ي تاثير كائوتسكي بر لوكزامبورگ، لنين و تروتسكي نوشته حسن وارش در كتاب عليه كار مزدي شماره 2).براي مشخص تر شدن موضوع و پرداختن به شيوه ي تحقيقي و علمي به مثال مشخصي مي پردازيم. ما حزب بلشويك را به عنوان نمونه مي آوريم. اين حزب نه بايستي به عنوان صحيح ترين معيار سازمان انقلابي مطرح گردد و نه به عنوان منفور ترين تشكيلات ضد آزادي.در حالت اول تاريخ نگاري رسمي مي كوشد تا تاريخ اين حزب را با عملكردي توام با افتخار و بدون اشتباه و تاييد مطلق مطرح نمايد. از كليه ي عقب نشيني ها و درك هاي غلط درون آن چشم پوشي كند. برخي از راويان چنين بينشي سعي دارند تا با تقليد از آن راهش را ادامه دهند غافل از آن كه به كاريكاتور مضحكي از حزب تبديل مي گردند.حال اگر بخواهيم به مقوله اي مانند حزب بلشويك بپردازيم بايستي از روايت ها و دريچه هاي گوناگون تاريخي آن را بررسي كرده و نتيجه ي نهايي را بگيريم. از طرفي آمار و ارقام نيز در اين جا حرف مهمي براي گفتن دارند. خاطرات فعالان اين حزب از جمله منابع مهمي هستند كه در روشن شدن فضاي فعاليت و جهت گيري هاي بلشويك ها كمك مي نمايد. مطالعه ي بستر اقتصادي و فرهنگي ای كه حزب بلشويك در آن شكل گرفته نيز مي تواند در تحليل برخوردهاي اين حزب كمك هاي شاياني به ما بكند.پيش از هر چيز ما بايد بدانيم مقولات هيچ وقت يك كليت مطلق نيستند، بلكه از اجزايي تشكيل شده كه با هم ديگر در تضاد به سر مي برند. حركت اين مقولات ناشي از تضاد اجزاي آن ها است. شايان ذكر است نبايست نقش نيروهاي خارجي كه بر مقوله ي مورد نظر وارد مي شوند را ناديده بگيريم. بنابر اين بايد اين جزييات را شناسايي و عملكرد آن ها را با در نظر گرفتن دلايل مادي (به طور عام) و طبقاتي (به طور خاص) بررسي نمود. سپس با كاوش در رابطه ي اين جزييات با همديگر و عملكرد كلي آن ها به تحليل آن مقوله دست زد.به مثال حزب بلشويك بر مي گرديم :1- سال هاي آغازخود حزب سال هاي پر فراز و نشيبي را پشت سر گذاشته بود. دوران آغازين فعاليتش با دستگيري شركت كنندگان در اولين كنگره اش (سال1898 ميلادي) شروع شد. شكل گيري نشريه ي "پراودا" (حقيقت) و كنگره دوم و سوم كه از آن دو گرايش اصلي بيرون آمد. اين گرايشات كه بلشويك و منشويك خوانده مي شدند در حقيقت بازتاب دو گرايش اصلي در جنبش كارگري و سوسيال دموكراتيك بين المللي بودند با اين ويژگي كه بلشويك ها در مورد مسئله ي تشكيلات و عضويت ديدگاه هاي جديدي داشتند. هم بلشويك ها و هم منشويك ها به شدت تحت تاثير تئوري هاي سياسي و اقتصادي بين الملل دوم بودند و هم زمان هم به نوعي از اختلافات دو گرايش راديكال تر و رفرميستي درون آن جداگانه پيروي مي كردند. اين درك در سال هاي آتي پخته تر شد و تفاوت هاي مهمي با قبل پيدا كرد. از آن جمله بررسي 3 مقاله لنين با نام " فاجعه قريب الوقوع و راه جلوگيري ازآن" (1917م.) ، "درباره ماليات جنسي" (1921م.) و "درباره انقلاب ما" (1923م.) به روشني نشان مي دهد كه فعاليت در شرايط عيني و برخورد با مشكلات چه تغييراتي در درك لنين از اقتصاد ايجاد كرده است. حزب از سال 1912م. با نام حزب سوسيال دموكرات كارگري روسيه- بلشويك اعلام موجوديت كرد و فعاليتش را تحت تاثير شرايط عيني و مادي روسيه و البته جهان ادامه داد. در طول اين سال ها مراحل مختلفي از رشد، ركود فعاليت در شيوه كار را تجربه كرد.2- گرايشات و فراكسيون هاي درون حزبحزب بلشويك نيز از گرايشات مختلفي تشكيل شده بود كه با همديگر داراي اختلاف نظر بودند. اما هدف نهايي آن ها در مرام نامه ی حزب تبيين مي شد. ويژگي حزب بلشويك و شخص لنين در اين بود كه به "مبارزه تئوريك" بسيار بها مي دادند و گرايشات دروني حزب و همچنين برخورد آن با ديگر گرايشات و احزاب از دالان مبارزه ی تئوريك عبور مي كرد. لنين در برخورد با نارودنيك ها (خلق گرايان)، ماركسيست هاي علني، اكونوميست ها، منشويك ها و گرايشات درون حزب كتاب ها و مقالات تاثير گذار فراواني به رشته تحرير درآورد كه اساس آن ها نقد جريان مورد نظرش بود. شارل بتلهايم معتقد است حزب هميشه يك گام عقب تر از لنين بود و شيوه ي اقناعي و پيكار تئوريك او بود كه در مراحل حساس تعيين كننده محسوب مي گرديد. در هنگام موضع گيري بر سر شركت در انتخابات مجلس دوما در سال 1907م. ، 3 گرايش در درون حزب وجود داشت. برخورد نهايي حزب با مسئله انتخابات و فرستادن طيفي از فعالان حزبي به درون دوما نتيجه ي مبارزه ي نظري اين 3 گرايش بود :1- "انحلال طلبان" كه خواستار انحلال كليه ی سازمان هاي مخفي حزبي و ورود به عرصه ي علني مبارزه بودند.2-"اتزويست" ها يا فرا خوانندگان كه خواستار فراخواندن كانديداهاي بلشويك از انتخابات و انتخاب همان شيوه ي مخفي بودند.3-"پراواديست" ها يا گرايشي كه در روزنامه ي پراودا جمع بودند (كه لنين در راس آن ها قرار داشت) و خواستار تلفيق كار مخفي با كار علني بودند. آن ها اعتقاد داشتند در عين داشتن تشكيلات مخفي بايد از اين فرصت طلايي با شركت در انتخابات و فرستادن نماينده به دوما استفاده كرد.مبارزه نظري پراواديست ها با 2 گرايش ديگر باني پيروزي آن ها و راي مثبت كميته مركزي در مسئله دوما بود. اين نمونه اي از تضاد هاي دروني حزب بلشويك است كه سال ها بعد به اشكال ديگري خود را نشان داد. ما در دوران شكل گيري قيام و پس از آن يعني بين كنگره هاي هشتم تا دهم حزب، فراكسيون ها و گرايشات مختلفي در درون حزب شكل گرفت كه در طيف هاي مختلف جاي مي گرفتند (راست ، چپ طرفدار سرمايه داري دولتي، چپ كارگري). گرايشاتي كه بارها در برابر لنين ايستادند اما همچنان بخشي از بدنه ی حزب به شمار مي آمدند. استالين و زينويف و كامنف رهبري اپوزيسيون اعلام نشده راست در درون كميته مركزي بودند كه بر سر مسئله ی مليت ها و تجارت خارجي در برابر لنين ايستادند و از غير اخلاقي ترين روش ها براي رسيدن به هدف خود استفاده كردند .3- سياست حزب در قبال كارگران و دهقانانسياست اين حزب در قبال كارگران و دهقانان يكي از آن مواردي است كه به شكل رسمي چيز ديگري نشان داده شده كه حاكي از رهبري حزب بر طبقه ي كارگر و دهقانان بي زمين در روستاها است اما واقعيت بسيار متفاوت با اين درك ساده گرايانه است. با قاطعيت مي توان گفت حزب بلشويك راديكال ترين حزب روسيه در زمينه ي جنبش كارگري بود. اما از سوي ديگر تاثيرات مهمي از لحاظ نظري از سوي بين الملل دوم بر تفكر رهبران آن حاكم بود كه مهم ترينِ آن ها 1- مسئله دولت 2- مسئله درك از سوسياليسم بود. به طور مشخص انديشه هاي كارل كائوتسكي رهبر شناخته شده ي بين الملل بر احزاب عضو اين تشكيلات جهاني حاكم بود. اما حزب اين شانس را داشت كه در طول سال هاي 1917 تا 1924م. درگير با چم و خم هاي جنبش كارگري در روسيه گردد و به نوعي گسست از اين انديشه ها برسد. اين گسست را در برخي از آثار متاخر لنين و در ديدگاه هاي جناح اپوزيسيون كارگري حزب مي توان ديد. بنا بر اين حزب بلشويك يك سير تاريخي از اين درك و گسست بخشي ازآن را طي كرده كه به قوت مي توان گفت درك راست و ناسيوناليستي موسوم به "روسيه ی بزرگ" بخشي از قسمت گسست نيافته ي آن است. پيش از انقلاب حزب به دفاع بي چون وچرا از طرح كنترل كارگري بر توليد كه از سوي كميته هاي كارخانه ارائه گرديده بود پرداخت اما پس از انقلاب عملا از آن دور شد و رو به سوي سنديكاها آورد. حتا بر سر شيوه ي كار سنديكاها در درون كنگره و كميته مركزي اختلاف نظر وجود داشت و خود باعث شكل گيري گرايشات مختلفي گرديد. حزب بلشويك بر اساس اسناد منتشره در آغاز قيام 300 هزار عضو داشت و بخش قابل توجهي از آن ها كارگران كارخانه ها در شهر ها بودند. درست در همين زمان تعداد كارگران شهر ها 3 ميليون نفر بود. اين جمعيت هوادار نيروهاي راديكال انقلابي بودند و بخش وسيعي از آن ها در كميته هاي كارخانه سازماندهي گرديده بودند. كميته هاي كارخانه در ماه هاي فوريه تا اكتبر 84.3% كارگران پطروگراد را در خود جای داده بودند و اين خود نقطه قوتي براي بلشويك ها بود. اين همان نقطه اي است كه حزب براي شروع قيام از آن استفاده كرد. لنين با اشراف به چنين موضوعي خواستار شروع قيام در روز 25 اكتبر بود. در تاريخ نگاري رسمي اصلا نامي از كميته ها و استناد به جمعيت كارگري روسيه و ارتباط آن با تشكل هاي راديكال كارگري نمي كنند. حزب از سال 1918 به بعد دقيقا سياست تقويت سنديكاها را در پي گرفت. لنين به شدت بر استقلال سنديكاها پاي مي فشرد و تا آنجا پيش رفت كه سنديكاها بايد مستقل از دولت بوده و از كارگران در برابر آن دفاع كنند! اما در مورد مسئله ی دهقانان، بر خلاف ادعاي تاريخ نگاريِ رسمي، بلشويك ها در نفوذ ميان دهقانان بسيار ضعيف بودند. زيرا سازمان هاي دهقانيِ قوي ای نداشتند. البته رهبران حزب مخصوصا لنين بر اتحاد ميان كارگران و دهقانان تكيه بسيار داشتند اما هرگز نتوانستند در جلب دهقانان به سوي سوسياليسم موفق باشند. در انتخابات كنگره اول و ودوم شورا هاي سراسري در روسيه، اكثريت نمايندگان "سوسياليست انقلابي" ها بودند. اين امر فقط با راي دهقانان و به دليل پايگاه قوي اين حزب در ميان دهقانان ممكن گرديده بود. اين حزب با استفاده از روشنفكرانِ درون روستاها توانسته بود پايگاه توده اي محكمي را براي خود ايجاد كند. در آستانه ی قيام تعداد 1169 شورش دهقاني در سراسر روسيه رخ داده بود كه هيچ كدام خصلت سوسياليستي نداشت بلكه دموكراتيك و منطقه اي بودند. ولي تاريخ نگاري رسمي با وارونه نشان دادن حقيقيت سعي مي كند تا از حزب يك سازمان كاملا هژمونيست و قدرتمند بين همه توده ها بسازد و نتيجه گيري هاي مطلوب بعدي خود را بكند.4-سياست بين المللي حزبسياست حزب بر اساس عضويت آن در بين الملل دوم تعريف مي گردد :1- يك حزب انترناسيوناليست است2-از مبارزات كارگران امپراتوري روسيه، اروپا، آسيا و آمريكا پشتيباني و دفاع مي كند3-از مبارزات آزادي بخش و ضد استعماري كشورهاي پيشاسرمايه داري مخصوصا در آسيا دفاع و پشتيباني مي نمود. بخش عمده سمت گيري هاي داخلي و بين المللي اين جريان نيز به شرايط مادي جامعه روسيه و تحولات نظام سرمايه داري جهاني بر مي گشت. اين تحولات باعث می شد تا تغييراتي در سياست هاي حزب به وجود آيد. دقيقا مي توانيم به برخورد شوروي با مسايل جهاني اشاره كنيم كه به فروكش كردن افق انقلاب كارگري در اروپا و يا رشد و فروكش كردن جنبش آزادي بخش و ضد استعماري آسيا بر مي گردد. اين تغييرات را درمورد جنبش انقلابي گيلان و يا حزب كمونيست آلمان مي توان ديد .نتيجه گيريازاين توضيحات مي توان به اين نتيجه گيري رسيد كه حزب بلشويك را نمي توان حزبي هميشه پيروز و سرفراز دانست و به همان اندازه نيز علمي نيست كه آن را حزبي خشن، ضد دموكراتيك و ويران گر ارزيابي كنيم. حزب بلشويك را باید مانند همه ي مقولات عيني بر اساس موضع گيري ها و با معيار طبقاتي و تحليل دروني اش مورد بررسي قرارداد. در حقيقت تحقيق علمي و استناد به اسناد و مدارك و آمارها است كه ما را در طرح يك نقد علمي كمك مي نمايد. بزرگترين خيز براي نقد علمي همانا گسستن از تعاريف رسمي، ايدئولوژيك و پيش داوري است.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر