۱۳۸۹ آذر ۲۴, چهارشنبه

در بسط و بررسی نظام توتالیتاریسم(مریم حلم زاده)

در بسط و بررسی نظام توتالیتاریسم
مریم حلم زاده

"کنت میناگ" متفکر معاصر در مقاله​ی مهمی تحت عنوان "توتالیتاریسم، آیا پایان آن را دیده ایم؟" می نویسد:
- آیا توتالیتاریسم نوعی نابه​هنجاریِ قرن بیستم بود؟ یا پدیده​ای بنیادی مربوط به غرب مدرن به شمار می​رود؟ و هنوز نمی توانیم خیال خود را از آن آسوده فرض کنیم؟
همین نگرانی واقع بینانه است که ما را بر آن می​دارد به بررسی و تبیین "توتالیتاریسم" و پیامدهای آن بپردازیم و خاست​گاه آن را دربستر جامعه شناسایی کنیم.
هانا آرنت متفکر شناخته شده​ی آلمانی "توتالیتاریسم" را یک نظام ضد انسانی معرفی کرده که بدیهی​ترین حقوق انسان​ها را مورد نقض قرار می​دهد.
وی "توتالیتاریسم" را تجربه​ی ناگزیر می​داند و می​گوید:
"بحران زمان ما و مهم​ترین واقعه​ی آن شکل به کلی جدیدی از حکومت را به میان آورده است که احتمال بسیار می​رود از این پس امری بالقوه و خطری همیشه حاضر باشد."
هورکهایمر و پولوک معتقدند، "تفوق سیاست" بر اقتصاد، اعمال سلطه به واسطه​ی "عقلانیت فنی" و بهره​برداری از احساسات و گرایشات غیر منطقی توده​ها از بارزترین ویژه​گی​های رژیم توتالیتر است.

نظام توتالیتاریسم social system totalitarism از دهشت​ناک​ترین نظامات اجتماعی است که انسان معاصر آن را تجربه کرده است. نظامی که به مراتب هولناک​تر از استبداد سیاسی و دیکتاتوری یک عنصر مستبد و خود رای است.
نظام​های توتالیتر نظام​هایی هستند که بر طبق ایده​ئولوژی فراگیر و مشخص در همه​ی حوزه​های زنده​گی فرد و جامعه دخالت می​کنند و می​کوشند آن ایده​ئولوژی را بر واقعیت جامعه تحمیل کنند.
در این راه، توتالیتاریسم نیازمند کنترل دولت بر کلیه​ی وسایل ارتباط جمعی و دست​گاه​های آموزشی و فرهنگی​ست.
نظارت دولت به عنوان بزرگ​ترین اهرم حکومت توتالیتر بر تکنولوژی، اقتصاد و بازار، آموزش و پرورش و محیط آکادمیک، شبکه​های اجتماعی مجازی، محیط​های هنری، رسانه و مطبوعات و... سایه افکنده است.
سیستم فیلترینگ سایت​ها، حذف و سانسور محصولات فرهنگی، فشارهای اقتصادی، توبیخ و حذف افراد و در کل ایجاد فضای بسته و محدود سیاسی و اجتماعی از نمونه​های بارز آن است.

دولت توتالیتر با از میان بردن نهادهای خودجوش جامعه​ی مدنی، مانند انجمن​ها، اِن​.جی.ا​وها و تشکل​های اجتماعی می​کوشند تا برای تحکیم قدرت خود نهادهایی از بالا را بر جامعه تحمیل کنند.
در این جامعه که هم​زیستیِ مسالمت​آمیز، هم​یاری و هم​اندیشی امری غریب به نظر می​رسد تنها صندوق​های صدقات و مؤسسات خیریه هستند که روز به روز افزایش می​یابند.
نظام توتالیتر به نوعی نظام ایده​ئولوژیک نیز هست. در واقع در راه ساختن جامعه​ای حول محور یک اندیشه​ی آرمانی، با اتوپیاسازی غیر قابل دست​رَس در عالم واقعیت و با آرمان گرایی​های دروغین سعی در ساختن مدینه​ی فاضله را دارد.
این نظام با تهییج توده​ها و سوء استفاده از نا آگاهی و عواطف آن​ها قصد در ریشه دواندن در تاریخ و فرهنگ آن جامعه را دارد.
این نفوذ و قدرت نظام توتالیتر حاصل پیوند شوم و دردناک با نخبه​گان و اوباش است. نخبه​گانِ هوش​مند ولی خودفروخته، سعی در ایجاد گروه​ها و دسته​های سازمان یافته و پیشرو و نیز بهره برداری از آن​ها را دارند.
نام دیگر این دسته​ها، گروه​های فشار سیاسی-اجتماعی​ست که اکثر آنان را عناصر کینه توز، ناکام و شکست​خورده​ی اجتماعی که غالباً دچار محرومیت بوده و دارای تحصیلات پایین هستند، تشکیل می​دهند.
سرخورده​گی و ناکامی اجتماعی و زمینه​های تربیتی-خانواده​گی از این افراد، شخصیت​های پرخاش​گر و مهاجم می​سازد که می​توانند گروه مناسبی برای تهاجم و تعرّض به حقوق و حریم روشن​فکران و منتقدان جامعه باشند.
حاکمان و رهبران توتالیتاریست بدون هیچ گونه احساس مسئولیتی مسلسل​وار دروغ می​گویند. آن​ها استعداد ویژه​ای در تئوریزه کردن و قداست بخشیدن به این دروغ​ها و یاوه​گویی​ها دارند.
هانا آرنت در تحلیل​های خود بین "زور" و "اقتدار" و نیز "استبداد" و "توتالیتر" تمایز قائل است. به زعم آرنت بین نظام​های مبتنی بر استبداد و دیکتاتوری و نظام​های اجتماعی توتالیتاریسم تفاوت اساسی وجود دارد.
در نظام مبتنی بر زور و استبداد یک شهروند کماکان یک موجود انسانی باقی می​ماند که قابلیت​های انسانی مانند آگاهیٰ، آزادی، اختیار و انتخاب و خلقیات و عصیان علیه وضع موجود را بالقوه دارا می​باشند.
انسان​ها در این جامعه تحت شرایط مناسب ذهنی و با خود آگاهی می​توانند خود را از وضع موجود رهائی بخشند. زیرا به تعبیر متفکر فرانسوی، ژان​ژاک​روسو هنوز حق اندیشیدن از آن​ها سلب نگردیده است. بنابراین دیکتاتوری و استبداد به این خاطر محکوم است که در آن نظام تنها یک نفر می​اندیشد و دیگران حق اندیشیدن ندارند.

اما در نظام اجتماعی-سیاسی توتالیتری، انسان به علت مسخ شدن شخصیت و بیگانه​گی با ماهیت انسانی قدرت اندیشیدن از وی سلب شده است. لذا امکان اندیشه​ی به مثابه​ی موجودی که امکان کسب آگاهی و معرفت دارد و می​تواند آگاهانه و خلاق با محیط پیرامونی تعامل داشته باشد، از درون وی رخت بربسته است.
در نظام توتالیترٰ، مازوخیسم(خودآزاری) و سادیسم(دگرآزاری) سکه​ی رایج است. همه می​آزارند و آزرده می شوند.
در واقع سیستم اجتماعی توتالیتر نظمی را برقرار می​کند که هیچ کس فردیت ندارد. بر این اساس آدمیانی که از هستی انسانی و فرهنگ اجتماعی ساقط شده​اند، از صدای تازیانه لذت می​برند.
عدم وجود شخصیت​های انسانی سالم و رشد یافته از یک سو و وجود هاله​های هیجانی دائمی اجتماعی از سوی دیگر، باعث می​شود فضای جامعه هم​واره آکنده از غبار سرکوب باشد و اعتماد عمومی از جامعه رخت بربندد.
اجرای قانون نیازمند ایجاد فضائی آکنده از ترس و هراس است که به ویرانی روابط میان انسان​ها می​انجامد.
بنابراین در نظام سیاسی- اجتماعی توتالیتر یا تمامیت​گرا هیچ حوزه​ی خصوصی را در حیات و زنده​گی اجتماعی انسان بر نمی​تابد. تا آنجا در زنده​گی شخصی افراد دخالت می​کند که علاوه بر استحاله​ی تمام عیار انسان​ها، هیچ تمایز و ویژه​گی شخصی را حتا در آرایش و لباس و... تحمل نکرده و همه چیز را تحت کنترل و سلطه​ی خود می​خواهد.
برخی نویسنده​گان، توتالیتاریسم را به دو نوع چپ و راست تقسیم کرده​اند و نمونه​های اصلی آن​ها را به ترتیب در آلمان و ایتالیا در دوران سلطه​ی نازیسم و فاشیسم و اتحاد جماهیر شوروری ذکر کرده اند.
در توتالیتاریسم چپ دولت می​کوشد، تا آن​چه را که با کلیت ایده​ئولوژی حاکم سازشی ندارد ازمیان بردارد. دولت نقش میانجی منافع متضاد را بازی نمی​کند بل​که منافع مغایر خود را از میان بر می دارد.
دولت توتالیتر به نام هدف و غایتی جهان شمول عمل می​کند که همه​گان باید از آن پیروی کنند. اصول اخلاق در توتالیتاریسم مطلق وعینی تصور می​شود و نظرات و سلیقه​ها و گرایشات فرد در آن جائی ندارد.
نوعی روحیه​ی مذهبی در توتالیتاریسم به طور کلی حاکم است. کسانی که از اصول اخلاقی ایده​ئولوژی حاکم پیروی نکنند، گناه​کار و مستوجب مجازات شمرده می​شوند.

تفتیش عقاید از رویه​های رایج دولت توتالیتر است.
در این نظام شکست خورده​گان در مبارزات سیاسی، بخت برگشته و کافر و منحرف به شمار می​روند. از این رو تصفیه​های مداوم در درون حزب، دولت ونهادهای سیاسی از عناصر مرتد و منحرف یکی دیگر از رویه​های رایج در دولت توتالیتار است.
از دیدگاه توتالیتاریسم، مردم مصلحت واقعی خود را تشخیص نمی​دهند. بل​که هم​واره باید حزب یا گروه حاکم که خود را نماینده​ی منافع راستین و خواست​های واقعی اکثریت مردم می​دانند تصمیم نهایی و اصلی را اتخاذ می کنند.
توتالیتاریسم راست، جامعه کلی اندام​وار تلقی می​شود که همه​ی اجزاء آن به هم وابسته​اند و کارکردهای متقابل دارند. به عبارت دیگر این توتالیتاریسم وجود هرگونه تضاد و تعارض به ویژه تضادهای طبقاتی را در جامعه نفی کند.
عدم اعلام ٱمار صحیح از میزان خط فقر در جامعه، هم​چنین کتمان میزان آمار انحرافات و آسیب​های اجتماعی توسط دولت مردان، خود بیان​گر این امر است.
در این جامعه دولت مظهر آگاه و اراده​ی عمومی انسان در تاریخ تلقی می​شود و ملت، نژاد و دولت اصالت دارد، نه فرد و آزادی یا حقوق وی.
به طور کلی در توتالیتاریسم چپ دست کم از لحاظ نظری، دموکراسی مورد ستایش و استبداد مورد نکوهش قرار می​گیرد.
اما توتالیتاریسم راست هیچ​گونه تظاهری به دفاع از دموکراسی هم نمی​شود. برعکس بر اصالت رهبر و رهبری و نقش آن در هدایت توده​ها آشکارا تأکید می​شود.
اعضای حزب فاشیست در ایتالیا به رهبر سوگند وفاداری یاد می کردند می​گفتند:
"سوگند می​خورم فرمان​های رهبر را اجرا کنم!!"
یکی از ده فرمان معروف موسولینی بدین شرح بود:
"باور کنید، اطاعت کنید، جنگ کنید."

به طور فرموله و به اختصار می​توان گفت بنیادی​ترین پایه​های نظام توتالیتاریسم عبارت است از ایده​ئولوژی واحد، نظام پلیس مخفی، تبلیغات، خشونت​گرائی، سرکوب، تولید مستمر دشمن خیالی، سرکوب معترض و منتقد، بمباران فکری دائم شهروندان، ترویج شخصیت​پرستی افراطی و بیمارگونه، وحدت​گرائی پوشالی و دروغین بر مبنای ایده​ی اتوپیک و آرمان​گرایانه، پمپاژ و شارژ دائمی جامعه با اطلاعات ساخته​گی و نمایشی، معتادسازی افکار عمومی توده​ها به بحران​های گوناگون پی​درپی، تسّری و تعمیم رفتارهای هیجانی و احساسی، پوپولیسمِ عوام​فریبانه، کنترل همه توسط همه، فقدان هرگونه شخصیت حقوقی و مدنی و امنیت سیاسی، اجتماعی و شغلی و... که موجبات نگرانی و هراس دائمی افراد را پدید می​آورد، از دیگر موهبات شوم نظام توتالیتر به مدد اتحاد با نخبه​گان فاقد شعور و مسئولیت اجتماعی​ست.
به یک تعبیر دیگر دولت توتالیتر خصوصیات زندان، پادگان و گورستان را در خود جمع می کند.


مریم حلم زاده


منابع:
1- آموزش دانش سیاسی- حسین بشیریه
2- توتالیتاریسم-هانا آرنت
3- دائره المعارف علوم اجتماعی- شایانمهر

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر