مقدمهاي بر كتابِ
"انقلاب سوسياليستي يا دموكراتيك"
در پاسخ به نقدی بر جزوهی"از پویایی تا سکون" /انتشارات پروسه
مزدک چهرازی
انتشار جزوهی از "پويايي تا سكون/ نقدي مختصر بر حزب كمونيست ايران" باعث شد تا عدهاي از رفقا اقدام به نوشتن نقدهايي كوتاه نمايند. انتظار ما اين بود تا رفقاي حزب كمونيست ايران و كومهله در اين باب پيشرو باشند كه متاسفانه به روال سابق اين عزيزان سكوت اختيار نمودند. اما در بين این انتقادات، رفيقي از هواداران يا اعضاي سابق سازمان وحدت كمونيستي به صورت ایمیل پیغامی برای ما ارسال کرده و من را متهم به وابستهگي فكري به جريان خط سوم کردهاند. مدعی شدند که من حزب كمونيست و منصور حكمت را از نقد مبرا دانستهام و از سوي ديگر ضمن اشاره به بخشي از جزوه از ما خواسته بودند تا به كتاب "انقلاب سوسياليستي يا دموكراتيك" مراجعه نماييم.(برای دانلود کتاب روی آن کلیک کنید). موضوع بر سر اين بود كه در "از پويايي تا سكون" آمده بود بخش مهمي از سازمانها و احزاب چپ ايران در آستانهی انقلاب طرفدار و معتقد به انقلاب دموكراتيك ملي يا خلقي بوده و به بورژوازي ملي توهم داشتهاند و رفيق منتقد با استناد به كتاب فوقالذكر اين ادعاي نگارنده را نادرست خوانده بودند. اشارهي اين رفيق باعث شد تا من به مطالعهي دقيق اين كتاب بپردازم و متوجه شوم که انتقاد ايشان وارد است و من اشتباه ميكردم. در حقيقت گروه اتحاد كمونيستي( سازمان وحدت كمونيستي بعدي) معتقد بوده است كه انقلاب آتي در ايران بايستي سوسياليستي باشد اما با وجود اين كه شرايط عيني اين انقلاب اجتماعي مهيا است، هنوز بستر ذهني آن در بين طبقهی كارگر ايران وجود ندارد لذا شرايط كنوني شرايط "تدارك انقلاب سوسياليستي" است. اين بدان معني بود كه كمونيستها وظيفه دارند تا تودهها و طبقهی كارگر را براي چنين انقلابي از نظر ذهني آماده و متشكل سازند. غير از اين من ضمن مراجعه به مرامنامهی سازمان وحدت متوجه شدم كه اين سازمان صريحا تضاد موجود در جامعهی ايران را تضاد "كار و سرمايه" دانسته و تنها راه حل اين تضاد را در انقلاب سوسياليستي ميبيند.
اما در پاسخ به اين انتقاد كه نگارنده و گروه پروسه، حزب كمونيست و منصورحكمت را از نقد مبرا دانسته است، بايد بگوييم كه هيچ فرد يا جرياني و يا هر مقولهاي از نقد در امان نيست. نوشتن چنين جزوهاي نيز اثبات همين مدعا است. من در ابتداي جزوه نيز به همين موضوع اشاره كرده و خواستار نقد خوانندهگان شده بودم تا آن را كاملتر كرده در اختيار ديگران قرار دهيم.
كتاب "انقلاب سوسياليستي يا دموكراتيك" در سالهاي پاياني دههي 50 خورشيدي و توسط گروه "اتحاد كمونيستي" نگاشته شده است. اين گروه در حقيقت يكي از گرايشات ماركسيستي درون جبههي ملي ايران بود كه از اين جبهه جدا شده و تحت عنوان گروه "اتحاد كمونيستي" شروع به فعاليت نمود. "اتحاد كمونيستي" بر اساس درك خاص خود از مبارزه، با گروهها و سازمانهاي راديكال آن زمان تماس گرفته با برخي از آنها وارد كار مشترك سازماني شد و حين اين مبارزه اقدام به نقد تئوريك اين سازمانها نمود. نگارش اين كتاب نيز در همين پروسه قرار داشته است. گروه پس از انقلاب به سازمان وحدت كمونيستي تبديل و از جمله جريانات كوچك اما تاثير گذار بود. وحدت كمونيستي كتابها و جزوات فرواني در نقد جريانات فكري يا سازماني نوشته و منتشر ساخت كه در زمان خود بسيار نادر بودند. نقد نظرات مائو، تروتسكيسم، راه رشد غير سرمايهداري، سازمانهاي چريكهاي فداييخلق(هر دو گرايش اكثريت و اقليت) ، راه كارگر، اتحاد مبارزان كمونيست، كومهله و حزب كمونيست ايران و . . . از جملهي چنين متون انتقادي و تئوريكي بودهاند. ما (گروه پروسه ماركسيستي) مطالعهي اين كتاب را به هر مبارزي كه روش انتقادي و علمي را سرلوحهي كار خود قرار داده پيشنهاد ميكنيم. اما گفتن اين نكته ضروري است كه كتاب مُهر و نشان زمان خود را به همراه دارد و از برخي اشتباهات مصون نيست. ما در اين جا لازم ميدانيم اين نكات را فهرستوار عنوان نموده و توضيحي مختصر بر آنها بياوريم:
1) مضمون كتاب نشانگر آن است كه نويسنده و يا نويسندهگان در دام يك اشتباه تئوريك تاريخي افتادهاند چرا كه به طور مشخص در صفحهي 14 از "روابط توليد سوسياليستي" نام ميبرد. در اين جا بايد به اين مهم پرداخت كه دوران سوسياليسم دوران گذار است. شيوهي توليدي در اين دوران چيزي بين سرمايهداري و كمونيسم است. دوراني است كه دولت هنوز برقرار است، نوعي نابرابري حاكم است و مالكيت به تصرف توليد كنندهگان واقعي در نيامده و در يك كلام ويژهگي يك شيوهی توليدي را ندارد. اين واژه توسط استالين و تئوريسينهاي راست حزب كمونيست شوروي باب شد تا ثابت كنند كه دوران گذار تحت سلطهي حزب داراي شيوهي توليدي است و حزب كمونيست شوروي اين دوران گذار را به جامعهي بي طبقهي كمونيستي ميرساند.
2) در صفحهي34 كتاب از استالين به عنوان نماينده گرايش خورده بورژوازي نامبرده ميشود كه در نبرد قدرت(مبارزات طبقاتي) قدرت را از دست طبقهی كارگر ميربايد. من در مجموعهي جزوات ضرورت نقد جنبش چپ ايران و جهان به طور مفصل به دلايل عيني و مادي به قدرت رسيدن سرمايهداري در شكل دولتياَش در شوروي پرداختهام. تنها به اين نكته اشاره ميكنم كه استالين از نظر خانوادهگي متعلق به بخشي از طبقهی كارگر بود و فرزند يك كفاش. از طرف ديگر وي نمايندهی بورژوازي ناسيوناليست روس محسوب ميگرديد. اين طبقه هدفاَش ايجاد يك روسيهی قدرتمند، صنعتي و متمركز بود. اما اين كه چنين كسي چطور در صف نيروهاي چپ و كمونيست راه يافته بحثي است جدا. تنها بايد به اين نكته پرداخت كه خُرده بورژوازي در آن زمان فاقد قدرت لازمه اجتماعي بود. تنها طبقات فعال در مناسبات توليدي عبارت بودند از : 1)طبقه كارگر 2)دهقانان 3)بورژوازي روس و طبيعتا اين طبقات در روند مبارزهی طبقاتي در شوروي شركت داشتند. سرمايهداري دوران تزاريسم در سالهاي اوليه پيروزي انقلاب توانست با استفاده از ويژهگي خاص حزب در جامعهي روسيه، از طريق اين مكانيزم قدرت خود را به شكل يك دولت حزبي باز يافت. سرنوشت جنگ داخلي و شكست برنامهي دولت در قبال دهقانان(كمونيسم جنگي) باعث شد تا اين سرمايهداري ظاهرا خاموش در قالب برنامهی نپ زنده شود و در دههي 30 ميلادي با ياري جناح راست حزب كه خودشان بخشي از آن بودند و با رهبري استالين قدرت را به دست گيرند.
3) نويسنده يا نويسندهگان، كشورهاي شوروي، چين و اروپاي شرقي را سوسياليستي قلمداد كرده و تا آن جا پيش ميروند كه در صفحهي 54 از احتمال اين كه روزي سرمايهداري در چين بر سر كار بيايد سخن ميگويند. در حالي كه سرمايهداري از فرداي انقلاب فرهنگي چين و به طور مشخصتر پس از مرگ "مائوتسهدون" در شكل دولتياش در اين كشور حاكم گرديد. اين سرمايهداري در دوران دبير كلي "دنگشيائوپينگ" و قدرتگيري جناح راست حزب به سوي خصوصيسازي و دادن امتياز به بازار جهاني سرمايه چرخيد. امروز بر هر مبارز و آگاه سياسي آشكار است كه مناسبات سرمايهدارانه به طور كامل در چين آن هم تحت نظر حزب حاكم در اين كشور سيطره دارد. درك نگارنده يا نگارندهگان از جهان به نوعي درك "پلسوييزي" در قبال اردوگاه شوروي بود كه مناسبات حاكم را سوسياليسم موجود و يا حتا نه سوسياليسم كامل نه سرمايهداري كامل ميدانستند. در اين باره ميتوانيد به مباحثات سوييزي با بتلهايم مراجعه نماييد.(كتاب سرمايهداري دولتي يا سوسياليسم مباحث پل سوييزي و شارل بتلهايم نشر چاپخش تهران)
4) در مورد ارتباط مستقيم تشكلهاي كارگري با انقلاب سوسياليستي بسيار كم و كلي پرداخته شده و اين تنها به دليل عدم جايگاه مادي گروه اتحاد( و همچنين بقيه سازمانهاي چپ آن زمان) در دل طبقهی كارگر است. اين جريانات عملا هيچ دركي از كار و سازماندهيیِ ضد سرمايهداري در بين كارگران نداشتند. عمل آنها عملي مجزا از زندهگي و زيست كارگران بود به همين دليل قادر به طرح ذرهاي از جزئيات جنبش كارگر و ارتباط عناصر يا سازمانهاي چپ با آن نبودند.
5) در صفحهي 63 مسئلهي ملي و ناسيوناليستي در پروسهي جهاني سرمايه با اهميت دانسته شده و تقابل كشورهاي پيشرفته و عقبمانده را مهم ميداند. در اين باره بايستي گفت روند گلوباليزاسيون (جهاني سازي) توانسته مسئلهی ملي را كمرنگتر از روز پيش سازد و اين مسئلهاي است كه ماركس و انگلس در مانيفست كمونيست نيز به آن پرداختهاند. اين روند حتا رقابت سرمايهداري در كشورهاي متروپل(مادر)را نيز تحت شعاع قرار داده و از شكل آمريكايي يا انگليسي يا آلماني خارج ميسازد. امروز ديگر بحث بر سر تقابل عقب ماندهگي با پيشرفتهگي استثماري نيست، مبارزه همگام با استثمار شكلي جهاني يافته و از آن بُعد پيشين خارج شده است.
در پاسخ به نقدی بر جزوهی"از پویایی تا سکون" /انتشارات پروسه
مزدک چهرازی
انتشار جزوهی از "پويايي تا سكون/ نقدي مختصر بر حزب كمونيست ايران" باعث شد تا عدهاي از رفقا اقدام به نوشتن نقدهايي كوتاه نمايند. انتظار ما اين بود تا رفقاي حزب كمونيست ايران و كومهله در اين باب پيشرو باشند كه متاسفانه به روال سابق اين عزيزان سكوت اختيار نمودند. اما در بين این انتقادات، رفيقي از هواداران يا اعضاي سابق سازمان وحدت كمونيستي به صورت ایمیل پیغامی برای ما ارسال کرده و من را متهم به وابستهگي فكري به جريان خط سوم کردهاند. مدعی شدند که من حزب كمونيست و منصور حكمت را از نقد مبرا دانستهام و از سوي ديگر ضمن اشاره به بخشي از جزوه از ما خواسته بودند تا به كتاب "انقلاب سوسياليستي يا دموكراتيك" مراجعه نماييم.(برای دانلود کتاب روی آن کلیک کنید). موضوع بر سر اين بود كه در "از پويايي تا سكون" آمده بود بخش مهمي از سازمانها و احزاب چپ ايران در آستانهی انقلاب طرفدار و معتقد به انقلاب دموكراتيك ملي يا خلقي بوده و به بورژوازي ملي توهم داشتهاند و رفيق منتقد با استناد به كتاب فوقالذكر اين ادعاي نگارنده را نادرست خوانده بودند. اشارهي اين رفيق باعث شد تا من به مطالعهي دقيق اين كتاب بپردازم و متوجه شوم که انتقاد ايشان وارد است و من اشتباه ميكردم. در حقيقت گروه اتحاد كمونيستي( سازمان وحدت كمونيستي بعدي) معتقد بوده است كه انقلاب آتي در ايران بايستي سوسياليستي باشد اما با وجود اين كه شرايط عيني اين انقلاب اجتماعي مهيا است، هنوز بستر ذهني آن در بين طبقهی كارگر ايران وجود ندارد لذا شرايط كنوني شرايط "تدارك انقلاب سوسياليستي" است. اين بدان معني بود كه كمونيستها وظيفه دارند تا تودهها و طبقهی كارگر را براي چنين انقلابي از نظر ذهني آماده و متشكل سازند. غير از اين من ضمن مراجعه به مرامنامهی سازمان وحدت متوجه شدم كه اين سازمان صريحا تضاد موجود در جامعهی ايران را تضاد "كار و سرمايه" دانسته و تنها راه حل اين تضاد را در انقلاب سوسياليستي ميبيند.
اما در پاسخ به اين انتقاد كه نگارنده و گروه پروسه، حزب كمونيست و منصورحكمت را از نقد مبرا دانسته است، بايد بگوييم كه هيچ فرد يا جرياني و يا هر مقولهاي از نقد در امان نيست. نوشتن چنين جزوهاي نيز اثبات همين مدعا است. من در ابتداي جزوه نيز به همين موضوع اشاره كرده و خواستار نقد خوانندهگان شده بودم تا آن را كاملتر كرده در اختيار ديگران قرار دهيم.
كتاب "انقلاب سوسياليستي يا دموكراتيك" در سالهاي پاياني دههي 50 خورشيدي و توسط گروه "اتحاد كمونيستي" نگاشته شده است. اين گروه در حقيقت يكي از گرايشات ماركسيستي درون جبههي ملي ايران بود كه از اين جبهه جدا شده و تحت عنوان گروه "اتحاد كمونيستي" شروع به فعاليت نمود. "اتحاد كمونيستي" بر اساس درك خاص خود از مبارزه، با گروهها و سازمانهاي راديكال آن زمان تماس گرفته با برخي از آنها وارد كار مشترك سازماني شد و حين اين مبارزه اقدام به نقد تئوريك اين سازمانها نمود. نگارش اين كتاب نيز در همين پروسه قرار داشته است. گروه پس از انقلاب به سازمان وحدت كمونيستي تبديل و از جمله جريانات كوچك اما تاثير گذار بود. وحدت كمونيستي كتابها و جزوات فرواني در نقد جريانات فكري يا سازماني نوشته و منتشر ساخت كه در زمان خود بسيار نادر بودند. نقد نظرات مائو، تروتسكيسم، راه رشد غير سرمايهداري، سازمانهاي چريكهاي فداييخلق(هر دو گرايش اكثريت و اقليت) ، راه كارگر، اتحاد مبارزان كمونيست، كومهله و حزب كمونيست ايران و . . . از جملهي چنين متون انتقادي و تئوريكي بودهاند. ما (گروه پروسه ماركسيستي) مطالعهي اين كتاب را به هر مبارزي كه روش انتقادي و علمي را سرلوحهي كار خود قرار داده پيشنهاد ميكنيم. اما گفتن اين نكته ضروري است كه كتاب مُهر و نشان زمان خود را به همراه دارد و از برخي اشتباهات مصون نيست. ما در اين جا لازم ميدانيم اين نكات را فهرستوار عنوان نموده و توضيحي مختصر بر آنها بياوريم:
1) مضمون كتاب نشانگر آن است كه نويسنده و يا نويسندهگان در دام يك اشتباه تئوريك تاريخي افتادهاند چرا كه به طور مشخص در صفحهي 14 از "روابط توليد سوسياليستي" نام ميبرد. در اين جا بايد به اين مهم پرداخت كه دوران سوسياليسم دوران گذار است. شيوهي توليدي در اين دوران چيزي بين سرمايهداري و كمونيسم است. دوراني است كه دولت هنوز برقرار است، نوعي نابرابري حاكم است و مالكيت به تصرف توليد كنندهگان واقعي در نيامده و در يك كلام ويژهگي يك شيوهی توليدي را ندارد. اين واژه توسط استالين و تئوريسينهاي راست حزب كمونيست شوروي باب شد تا ثابت كنند كه دوران گذار تحت سلطهي حزب داراي شيوهي توليدي است و حزب كمونيست شوروي اين دوران گذار را به جامعهي بي طبقهي كمونيستي ميرساند.
2) در صفحهي34 كتاب از استالين به عنوان نماينده گرايش خورده بورژوازي نامبرده ميشود كه در نبرد قدرت(مبارزات طبقاتي) قدرت را از دست طبقهی كارگر ميربايد. من در مجموعهي جزوات ضرورت نقد جنبش چپ ايران و جهان به طور مفصل به دلايل عيني و مادي به قدرت رسيدن سرمايهداري در شكل دولتياَش در شوروي پرداختهام. تنها به اين نكته اشاره ميكنم كه استالين از نظر خانوادهگي متعلق به بخشي از طبقهی كارگر بود و فرزند يك كفاش. از طرف ديگر وي نمايندهی بورژوازي ناسيوناليست روس محسوب ميگرديد. اين طبقه هدفاَش ايجاد يك روسيهی قدرتمند، صنعتي و متمركز بود. اما اين كه چنين كسي چطور در صف نيروهاي چپ و كمونيست راه يافته بحثي است جدا. تنها بايد به اين نكته پرداخت كه خُرده بورژوازي در آن زمان فاقد قدرت لازمه اجتماعي بود. تنها طبقات فعال در مناسبات توليدي عبارت بودند از : 1)طبقه كارگر 2)دهقانان 3)بورژوازي روس و طبيعتا اين طبقات در روند مبارزهی طبقاتي در شوروي شركت داشتند. سرمايهداري دوران تزاريسم در سالهاي اوليه پيروزي انقلاب توانست با استفاده از ويژهگي خاص حزب در جامعهي روسيه، از طريق اين مكانيزم قدرت خود را به شكل يك دولت حزبي باز يافت. سرنوشت جنگ داخلي و شكست برنامهي دولت در قبال دهقانان(كمونيسم جنگي) باعث شد تا اين سرمايهداري ظاهرا خاموش در قالب برنامهی نپ زنده شود و در دههي 30 ميلادي با ياري جناح راست حزب كه خودشان بخشي از آن بودند و با رهبري استالين قدرت را به دست گيرند.
3) نويسنده يا نويسندهگان، كشورهاي شوروي، چين و اروپاي شرقي را سوسياليستي قلمداد كرده و تا آن جا پيش ميروند كه در صفحهي 54 از احتمال اين كه روزي سرمايهداري در چين بر سر كار بيايد سخن ميگويند. در حالي كه سرمايهداري از فرداي انقلاب فرهنگي چين و به طور مشخصتر پس از مرگ "مائوتسهدون" در شكل دولتياش در اين كشور حاكم گرديد. اين سرمايهداري در دوران دبير كلي "دنگشيائوپينگ" و قدرتگيري جناح راست حزب به سوي خصوصيسازي و دادن امتياز به بازار جهاني سرمايه چرخيد. امروز بر هر مبارز و آگاه سياسي آشكار است كه مناسبات سرمايهدارانه به طور كامل در چين آن هم تحت نظر حزب حاكم در اين كشور سيطره دارد. درك نگارنده يا نگارندهگان از جهان به نوعي درك "پلسوييزي" در قبال اردوگاه شوروي بود كه مناسبات حاكم را سوسياليسم موجود و يا حتا نه سوسياليسم كامل نه سرمايهداري كامل ميدانستند. در اين باره ميتوانيد به مباحثات سوييزي با بتلهايم مراجعه نماييد.(كتاب سرمايهداري دولتي يا سوسياليسم مباحث پل سوييزي و شارل بتلهايم نشر چاپخش تهران)
4) در مورد ارتباط مستقيم تشكلهاي كارگري با انقلاب سوسياليستي بسيار كم و كلي پرداخته شده و اين تنها به دليل عدم جايگاه مادي گروه اتحاد( و همچنين بقيه سازمانهاي چپ آن زمان) در دل طبقهی كارگر است. اين جريانات عملا هيچ دركي از كار و سازماندهيیِ ضد سرمايهداري در بين كارگران نداشتند. عمل آنها عملي مجزا از زندهگي و زيست كارگران بود به همين دليل قادر به طرح ذرهاي از جزئيات جنبش كارگر و ارتباط عناصر يا سازمانهاي چپ با آن نبودند.
5) در صفحهي 63 مسئلهي ملي و ناسيوناليستي در پروسهي جهاني سرمايه با اهميت دانسته شده و تقابل كشورهاي پيشرفته و عقبمانده را مهم ميداند. در اين باره بايستي گفت روند گلوباليزاسيون (جهاني سازي) توانسته مسئلهی ملي را كمرنگتر از روز پيش سازد و اين مسئلهاي است كه ماركس و انگلس در مانيفست كمونيست نيز به آن پرداختهاند. اين روند حتا رقابت سرمايهداري در كشورهاي متروپل(مادر)را نيز تحت شعاع قرار داده و از شكل آمريكايي يا انگليسي يا آلماني خارج ميسازد. امروز ديگر بحث بر سر تقابل عقب ماندهگي با پيشرفتهگي استثماري نيست، مبارزه همگام با استثمار شكلي جهاني يافته و از آن بُعد پيشين خارج شده است.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر