معضل پراکندگی کنونی
نیروهای چپ در خارج از کشور!
سارا نیکو
گسترش مبارزات وسیع تودههای ستمديده در يک سال اخير که علیرغم ترور و اختناق موجود يعنی علیرغم سلطهی يک دیکتاتوری وحشتناک در ایران، با همهی توان به مبارزه برای نابودی رژیم جمهوری اسلامی بر پاخاستند گرچه با حمايت وسيع نیروهای چپ و مترقی در خارج از کشور مواجه شد اما عدم تظاهراتهای سازمان داده شدهی همزمان، سراسری و متحدانهی این نیروها، در همان حال، بار دیگر پراکندهگی موجود در صفوف نیروهای چپ و مترقی را به وضوح در مقابل چشم همگان قرار داد. در شرايطی که تودههای ستمديده به دليل 31 سال زندهگی در زیر سلطهی رژیم جمهوری اسلامی جانشان به لبشان رسيده و به هر وسيلهای خشم و نفرت خود را از شرايط ظالمانه حاکم فرياد میزنند و در شرايطی که اصلاحطلبانِ حکومتی در تلاش بوده و هستند تا با سوار شدن بر امواج مبارزات مردم، اين مبارزات را از مسير اصلی خود منحرف سازند. فقط کافی است نگاهی گذرا به عملکردهای مبارزاتی نیروهای چپ و انقلابی خارج از کشور بیاندازیم تا به راحتی متوجه شویم که علیرغم همهی تلاشهایی که تا کنون شده است، این پراکندهگیها تا چه حد در رسيدن اين تلاشها به اهداف خود مشکل ايجاد کردهاند. در شرايطی که هدف همهی نيروهای انقلابی حمایت از مبارزات مردم ایران و افشای جنايات و سرکوبگريیهای جمهوریاسلامی و رساندن صدای تودههای ستمديده به جهانيان است شاهديم که چگونه اين پراکندهگی باعث تضعیف اين تلاشها شده و دست نیروهای ارتجاعی و سازشکار را برای تحمیق و متوهم کردن ایرانیان خارج از کشور و به ويژه جوانان بازگذاشته است. نيروهائی که میکوشند با بهرهگیری از پتانسیل عظیم مبارزاتی ایرانیان خارج از کشور زمینه را برای چانهزنی با قدرتهای امپریالیستی جهت سهیم شدن در قدرت سیاسی ایران در آینده، برای خود فراهم نمایند.
در يک سال گذشته اصلاحطلبان حکومتی و غيرحکومتی ضمن فريبِ بخشی از جوانان در هر تظاهراتی از سر داده شدن شعار سرنگونی و شعارهائی که تماميت جمهوری اسلامی را زير سئوال میبرد جلوگيری کرده و به غير دمکراتيکترين شکلی هر کسی را که اين خواست واقعی مردم را فرياد میزد، مورد برخوردهای توهینآمیز و فیزیکی قرار داده و حتا تحویل پلیس دادهاند. آنها با توسل به چنين رذالتی میخواستند و میخواهند تا به اربابانشان نشان دهند که اعتراضات مردمی زير خط اصلاحطلبان پيش رفته و در صفوف اعتراضات مردم خبری از براندازی نیست و گویی همهی این مردم به تظاهرات آمدهاند تا احمدینژاد را برداشته و مهرهی دیگری از رژیمِ سرتا پا فاسد جمهوریاسلامی را به مسند قدرت بنشانند. واقعيت اين است که پراکندهگیِ صفوف نيروهای انقلابی و مترقی در خيلی از کشورها به آنها امکان نداده تا با برپائی تظاهراتهای بزرگ به مقابله با رياکاریهای اين جماعت برخيزند.
برای فعالین سیاسی در آمریکا تاثیرات این پراکندگیها و عدم همکاریها خود را در کمبود برپایی آکسیونهای مبارزاتی بزرگ علیه رژیم نشان میدهد، در اینجا ما با نیروهای بزرگی از رفرمیستها و اصلاحطلبها که امکانات مالی و تبلیغاتی وسیعی در دست دارند روبرو هستیم که از همهی این امکانات جهت منحرف کردن پتانسیل مبارزاتی مردم بهره میبرند. موسسات آکادمیک، صدای آمریکا، انستیتوهای مختلف تحت عنوان ایرانشناسی و غیره عملا همهی واماندهگان سیاسی را در پناه خود گرفته و مرتب از هر جهت آنها را تغذیهی فکری و مالی میکنند. اصلاحطلبانِ حکومتی، صدها نظریهپردازِ وامانده را به خدمت گرفتند تا علیه انقلاب و رادیکالیسمِ انقلابی نوحهسرایی کنند تا به مردم چنین وانمود کنند که جمهوری اسلامی هنوز اصلاحپذیر است. آنهم در شرايطی که همهی واقعيات عينی دلالت بر اين دارند که اصلاحپذيری جمهوری اسلامی افسانه ای بيش نيست.
بنابراين واقعيتی انکارناپذير است که پراکندهگیِ صفوف نيروهای مترقی همچون عاملی منفی در پيشبُرد فعاليتهای مبارزاتی اين نيروها عمل کرده است. در نتيجه در قدم اول باید ديد که علت این پراکندهگیها چیست؟ و چه زمینههایی باعث شدهاند که تلاشهائی که در این 31 سال گذشته جهت اتحاد شده است یکی پس از دیگری شکست بخورند و نه تنها زمینهی نزدیکی بیشتر نیروهای مبارز را به وجود نیاوردند بلکه تجارب تلخ حاصل شده از برخی وحدتهای سطحیِ زودگذر که صورت گرفتند هم باعث هر چه بیشتر دور شدن و افتراق افراد و نیروهای سیاسی شوند. تجربه نشان داده که اين وحدتها بدون در نظر گرفتن وظايف متفاوت نيروهائی که در خارج از کشور فعاليت میکنند با نيرویی که ميدان اصلی فعاليتاش داخل کشور میباشد و قرار دادن اهداف غير واقعی در مقابل خود به نتيجه نرسيدند.
واقعيت اين است که علت پراکندهگی موجود را نباید لزوما در اختلافات نظری و سیاسی جستجو کرد، زیرا با توجه به زمينههای مادی و طبقاتی گرايشات فکری در سطح جامعه، اختلافات نظری تا موجوديت اين زمينههای مادی، امری هميشهگی و طبيعی بوده و اتفاقا در چنين بستری است که بايد همکاریهای مبارزاتی را گسترش داد. همکاریهایی که تنها در پرتو پراتیک مبارزاتی میتوانند زمينهی نزدیکیهای نظریِ بيشتری را فراهم کنند.
در حالی که شرط اول برای موفق بودنِ هر وحدتی در درجهی اول داشتن هدف مشترک و تفاهم و درک مشترک در استفاده از شیوههای درستِ مبارزاتی برای رسیدن به آن هدف است، اجتناب از کلیگویی و پاسخ مشخص دادن درانتخاب راهکارهای مبارزاتی تنها بستری است که میتواند یک گام نیروهای مترقی و انقلابی را جهت نزدیکی و اتحاد جلو برده و راه را برای اتحادهای بزرگتر هموار سازد، از اینرو بسیار مهم هست که توضیح بدهیم هدف از وحدت چیست؟ و این وحدت قرار است به کدام مسئلهی مشخص در جنبش پاسخ گوید؟ در شرایط کنونی کدام شعارها و شیوههای مبارزاتی را میتوان در پیش گرفت تا وظايف مبارزاتی علیه رژیم را بهتر به پيش برد؟
در برخورد به معضل پراکندهگیهای موجود در بین نیروهای مبارز و انقلابی تا آنجا که به شرايط امروزِ ما در خارج از کشور برمیگردد، واقعيات نشان میدهند که بايد به جای حرکت در جهت وحدتهای کاذب به سازماندهییِ همکاری و اتحادعملهای مبارزاتی بين نيروهای مبارز و کمونيست در مبارزه عليه جمهوری اسلامی پرداخت و از طرف ديگر مبارزهی ايدهئولوژيک فعالـی را حول مسائل مبرم و واقعی که امروز میتواند در ارتقاء سطح جنبش تاثیر گذار باشد دامن زد.
جهت شکوفائی اين امر باید با حفظ اصول و پرنسیپهای پایهای آنچنان شرایط دمکراتیکی را در فضای مبارزات عملی به وجود آورد که افراد و تشکلات انقلابی با حفظ هویت سیاسی خویش بتوانند در کنار هم صفوف مبارزاتی خود را هر چه بیشتر گسترش بخشند و یکپارچه رژیم جلاد جمهوری اسلامی را در سطح جهانی افشا کنند. هیچ اتحاد عملی نمیتواند با حذف هویت سیاسی افراد یا تشکلات انقلابی و يا ناديده گرفتن نظرات ديگران تداوم یابد. آن حداقلی که امروز میتواند در منسجم کردن صفوف مبارزاتی ما در حمایت از مبارزات مردم ایران نقش کلیدی ایفا کند، موضع شفاف ما بر سرِ خواستِ انقلابیِ سرنگونی جمهوری اسلامی با همهی جناحها و دستههایش و موضعگیری علیه سلطهی امپریالیسم برای ساختن جامعهای آزاد و دمکراتيک میباشد.
جهت رسيدن به چنين اتحادِ عمل مبارزاتی بايد از گذشته درس گرفت و به مبارزه عليه برخی از عواملی که مانع شکلگيری اتحاد عملهای اصولی میشوند برخاست. از جملهی اين عوامل بايد به برخوردهای ناسالم و غیر دمکراتیک و سکتاریسم موجود که همچون آفتی بر فضای سیاسی رخنه کرده، مخدوش کردن صف انقلاب و ضد انقلاب و تزلزل و عدول از پرنسیپهای سیاسی در جریاناتی که همواره کمیت را فدای کیفیت نموده و در بزنگاههای حساسِ این دوران مرعوب جو شدند و نتوانستند حتا بر اصولی که خود در پلاتفرمهایشان روی کاغذ آوردند نیز وفادار بمانند، تاکيد نمود.
این نکات بخشی از مشکلاتی میباشند که تا کنون امکان تداوم همکاریهای مشترک نیروهای مترقی را از آنها سلب کردهاند. البته تلاشهای دستگاههای اطلاعاتی رژیم هم در ایجاد این تفرقهها بی تاثير نبوده است.
اعتماد ایرانیان مبارز خارج از کشور که خود قربانیان نظام جهنمی جمهوری اسلامی هستند تنها زمانی جلب خواهد شد که در عمل شاهد قدرت مبارزاتی نيروهای مترقی در صحنههای مبارزاتی باشند. در خارج از کشور در شرایطی که نیروهای چپ امکانات بیشتری برای منعکس کردن صدای مبارزات مردم و تشدید مبارزه علیه دشمنان مردم را دارند، مسلماً طنینانداز شدن هرچه رساتر شعار مرگ بر جمهوری اسلامی نقش مهمی در خنثا کردن کوششهائی خواهد داشت که در جلوگیری از رادیکالیزه شدن هر چه بیشتر جنبش جاری به کار میروند.
در شرایطی که اصلاحطلبانِ حکومتی چون موسوی و ایادیشان چون گنجیها، سازگارها، مخملبافها، کدیورها سعی دارند تا مبارزات مردم را در چارچوب حفظ نظام موجود محدود کنند. باید کوشش کرد تا با تشدید مبارزات علیه تمامیت رژیم جمهوری اسلامی، ایرانیان خارج از کشور را به ضرورت طرح شعار "جمهوری اسلامی با هر جناح و دسته نابود باید گردد" آگاه کرد. شعارهای سرنگونی خواهانه علیه رژیم برای پیشرفتِ جنبش چه در داخل و چه در خارج از کشور از اهمیتی حیاتی بر خوردارند.
در چنین شرایطی است که اتحاد نیروهای مبارز و انقلابی که مبارزات مردم را در نفی کلیت رژیم جمهوری اسلامی با همه جناحهای درونیِ آن و خطکشی شفاف علیه امپریالیسم میبینند از هر زمان دیگری ضروریتر میشود و وظیفهی چگونهگیِ رسیدن به چنین اتحادهای مبارزاتی را در پیشِ پای هر انسانی که مسئلهی رهاییِ مردم ایران را در چشم انداز دارد قرار میدهد.
با خیزش بزرگ مردم ایران برای رسیدن به آزادی و دموکراسی و در شرایط سیاسیِ حساسی که جامعهی ایرانِ امروز در آن به سر میبرد، سوالی که برای همهی ما در خارج از کشور مطرح میشود اين است که چگونه میتوانیم به وظایف انقلابی خود در جهت حمایت از این مبارزات و تاثیرگذاری بر روی آن عمل کنیم؟ جهت عمل به اين وظايف بايد با شکل دادن به وسيعترين اتحادِعملهای مبارزاتی، بيشترين نيروی مبارزاتی ممکن را به صحنهی عمل کشاند و برای شکل دادن به چنين اتحاد عملی بايد با هر گرايش خودمحورانه و سکتاريستی وسيعا به مبارزه برخاست و اجازه نداد که درکهای کوتهبينانه از همکاریِ نيروهای انقلابی جایگزينِ وسعت نظرِ انقلابی شود. بايد تلاش کرد تا همه نيروهایِ انقلابی با شعارها و پرچمهای خود زير پلاتفرمی که خواستِ سرنگونیِ انقلابیِ جمهوری اسلامی با همهی جناحها و دار و دستههایش و قطعِ قطعیِ سلطهی امپریالیسم بر آن قيد شده است در صفی واحد به ميدان آمده و صدای حقطلبانهی تودههای ستمديدهی ايران را پژواک دهند.
10آگوست2010
(طرح از شهرام جهان وطن)
سپاس از تلاش تان در جهت ایجاد صف مستقل سوسیالیستی و نیروهای انقلابی ما هم همین تلاش را در یک سال گذشته در استکهلم انجام دادیم و با وجود تمامی مشکلاتی که شما به درستی به آن اشاره کردید تا حدودی موفقت حاصل شد.
پاسخحذفما در استکهم به کمک سازمانها و احزاب چپ و بویژه افراد مستقل سوسیالیست ظرفی را به نام"شورای حمایت از مبارزات آزادیخوانه مردم ایران ـ استکهلم" ایجاد کردیم و محور آن اتحاد عمل مشترک است. برای اطلاع بیشتر به این سایت:
http://shora.se
رجوع کنید. ما دست شما را برای همکاری می فشاریم
قاسم